10 اسلاید صحیح/غلط توسط: RINA انتشار: 4 سال پیش 272 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
پارت ۳ لذت ببرید نظر فراموش نشه
مرینت:دیگه بسه😠عصبی شدم و بهش حمله کردم اما یه دفعه بدون اینکه حتا یویوم بهش بخوره تونست بگیرش😱لیدی باگ:همین حالا معجزه گر عنکبوت رو پس میدی 😠رکس:هه😏بشین تا بدم😈که یه دفعه دراگون فلای اومد(کراک)رکس:هه😏ببین کی اینجاست بپا یه وقت نیوفتی تو تور عنکبوت😈دراگون فلای:اشتباه نکن رکس این تویی که میوفتی تو تور من😠لیدی باگ:رکس تو باید اون معجزه گر رو پس بدی😠رکس:هرگز لیدی باگ😠همیشه من رو به عنوان یه بچه میدیدی😠و حالا وقت انتقامه 😈لیدی باگ:وایسا ببینم بچه🤔هیرو😨رکس:درسته من هیرو هستم کسی که آرزو داشت یکی مثل توشه😔 ولی تو ارزوهاش رو نابود کردی😠چطور اسم خودت رو میزاری قهرمان😠لیدی باگ:ولی چرا ؟چطوری؟😨رکس:همش از اونجایی شروع شد که من به تو توی مبارزه با ایوان کمک کردم ولی تو منو یه بازنده صدا کردی😔گفتی من هیچی نمیشم😔ولی میدونی چیه من از تو ممنونم تو باعث شدی خود واقعیم رو پیدا کنم😈
صحیح
رکس:هرکس به دنیا میاد تا کاری رو انجام بده من به دنیا اومدم تا یه ابر شرور باشم😈لیدی باگ:اشتباه نکن هیرو منم همین فکر رو میکردم😔رکس:من هیرو نیستم 😠من رکسم بزرگترین ابر شرور دنیا 😈و تو و اون سنجاقک هیچ شانسی در برابرم ندارید 😈لیدی باگ:دراگون فلای تو باید حواسش رو پرت کنی من میرم نیروی کمکی بیارم😠+باشه تو برو رو من حصاب کن من و این عنکبوت یه حساب کتاب کوچیک باهم داریم😏×رفتم معجزه گر اسب رو برداشتم و یه پورتال داخل خونهی هری درست کردم و رفتم تو😁دیدم هری گوش ادرین و پیتر رو گرفته 😂و میگه :همین حالا اینجا رو مرتب میکنید و اگر نه خودتون میدونین😠مرینت:آخی پیشی تنبیه شده😂هری:ببخشید شما؟ تو خونه من چیکار میکنی؟🤨 مرینت:واقعا که احمقی😐 تیکی خال ها خاموش و به حالت عادی برگشتم🙂هری و ادرین محکم بغلم کردن طوری که داشتم خفه میشدم😖مرینت:بسه بابا خفه شدم😠هری:مری دلم برات تنگ شده بود😭ادرین:من بیشتر😭هری:نه خیر من بیشتر😠و....
صحیح
پیتر:سلام مری چقدر زیبا شدی 🙂این دو عاشق هر دو...مری:داشت حرفشو میزد که ادرین و هری با بالشت به جونش افتادن🤨کراک:مری زود باش اینجا وضع خرابه 😨مرینت:باشه من دارم میام .ادرین هری حالا وقت حرف زدن نیست باید بریم پاریس یه مشکل پیش اومده😠ادرین:بلک تبدیل گربه ای.هری:لیسکا آب ها معلق.هری:همه تبدیل شدیم داشتیم می رفتیم که دیدم مری انگار ناراحته🤨مری حالت خوبه🙁مری:من خوبم🙂باید بریم هری:رفتیم انگار یه شرور جدید بود با اینکه به نظر یه بچه می رسید اما خیلی قدرت مند بود😠ادرین:هاهاهاهاهاهاها 😂😂😂اخه این فسقل بچه یه شروره😂😂😂رکس:من😠بچه😠نیستمممممم😡مری: و بد جو ر به گربه حمله کرد🤭هری:من یه نقشه دارم دراگون تو از پشت حمله کن.لیدی من از جلو حمله میکنم و تو سعی کن معجزه گر رو بگیری😠.×+باشه 😠 لیدی:هر چقدر سعی کردیم نتونستیم معجزه گر رو بگیریم .ادرین:اون فرار کرد😠اما بعد یه پورتال باز شد واقعا عجیب بود همه تو شوک بودیم جز مری انگار قبلا اون رو دیده😨مری:من باید برم دراگون اونا رو تا خونه راهنمایی کن من بعدا میام😔هری:مرینت اون چیه😨مری:اون...هری:مری میخواست توضیح بده اما یه دفعه
صحیح
هری:اما یه دفعه یه صدای بلند از داخل پورتال اومد و گفت:مرینت وقتشه. مری:بله ارباب😔بچه ها لطفا برید من بعدا میام😔هری:و رفت درون پورتال و اون بسته شد😨ادرین:کراک اون چی بود؟ 😨کراک:من نمیدونم مرینت هر دفعه که میخواد توضیح بده یا اون صدای بلند میاد یا پورتال باز میشه😔وقتی پورتال باز میشه یعنی مری باید بره 😔 باید بریم خونه مری زود باشید🙂هری:دراگون آروم حرف بزن همه حویتم مری رو فهمیدن😨دراگون:مری شهرداره و یه ابر قهرمان و همه حویتش رو میدونن🙂مشکلی نداره😅ادرین:بابا ایول من همیشه آرزوی همچین چیزی رو داشتم 🤩بلک ....هری: کت اونا قانونای خودشون رو دارن و ما هم قانون های خودمون😠کشف هویت ممنوع😡ادرین:ای بابا🙄(میخوام ماجرای پورتال رو تعریف کنم)سه سال پیش زمانی که مرینت به پاریس اومد👈🏻مری:حس خوبی ندارم امیدوارم خوب پیش بره🙂کراک:نگران نباش چیزی نمیشه😉مری:امیدوارم😔مری:رفتیم خونه هیچ تغیری نکرده🙂من میرم داخل اتاقم کراک:باشه 😊مرینت:داشتم با الیا چت میکردم که یه دفعه یه پورتال جلوم باز شد😨 از پورتال رد شدم امکان نداره سرزمین کامورو 😨یه قصر دیدم و واردش شدن😯وای خدا چقدر عجیب قریب و زیبا😯که یه دفعه یه صدای آشنا شنیدم رفتم داخل یه اتاق و دیدم یه نفر داره به یه قاب عکس نگاه میکنه
صحیح
مرینت:و میگه:سلام دختر عموی عزیز خوشحالم که دوباره می بینمت😏مرینت:برایان 😨این امکان نداره تو...تو چطور؟پدرم تورو نابود کرد😨😠برایان:اشتباه نکن ملکهی من 😏من تونستم قدرت خودم رو دوباره جمع آوری کنم و حالا قدرت مند تر از قبل هستم😈مرینت:از من چی میخوای😠برایان:گوش کن تو میشی ملکهی من 😈مرینت:هه😏اون وقت برای چی باید این کار رو کنم😠برایان:برای اینکه اون دوتا پسر سالم بمونن😈مرینت:باشه من این کار رو میکنم فقط برای نجات اون دوتا.تو باید قول بدی که کاری به کار کراک و اون دوتا پسر نداشته باشی😠برایان:نگران نباش ملکهی من به من اعتماد کن😈مرینت:چطور به تو اعتماد کنم تو یه نیم شیطانی😠برایان:گذشتهی خودت رو فراموش کردی 😈یادت باشه ملکهی من تو هم یه نیم شیطانی😈اگر بخوای میتونم قدرتت رو بهت برگردونم😈مرینت:لازم نیست 😠(توضیحات راجب برایان:یه پسر تقریبا هم سن و سال ادرین و هری نیم شیطان میشه گفت موهای زرد و چشم های سرخ )
صحیح
برایان:قراره ما اینه هر روز همین ساعت یه پورتال دقیقا جایی که تو هستی باز میشه و تو میای اینجا و به من کمک میکنی تا قدرت بیشتری به دست بیارم😈 و وقتی که قدرتم تکمیل شد من تاج گذاری میکنم😈و تو ملکهی من میشی و قدرتت دوباره نمایان میشه😈البته اگر میخوای بلایی سر اون دوتا نیاد😈مرینت:باشه من تمام این کار ها رو انجام میدم و فقط برای اینکه اون دوتا سالم بمونن😔برایان:این عالیه ملکهی من😏و اینکه تو جلوی بقیه من رو ارباب صدا میزنی😈مرینت: چیییی😠...باشه🙄مرینت تقریبا هر روز پورتال باز میشد و من مجبور بودم برم و به برایان کمک کنم 😔.زمان حال👈🏻(سه سال رفتیم جلو)ادرین:منو هری توی خونه مرینت بودیم و کلی استرس داشتیم هری کل خونه رو میرفت و میومد😐منم که کلا تو فکر بودم .یعنی اون پورتال چی بو اون صدای کی بود🤔 چرا مرینت اونو ارباب صدا زد🤔منو هری واقعا نگران مری بودیم😶که یه دفعه پورتال باز شد و مری ازش اومد بیرون😃هری:مرینت حالت خوبه اسیب ندیدی😰مری:من حالم خوبه میخوام تنها باشم لونا از مهمون ها پذیرایی کن.کراک:مرینت دیگه بسه باید توضیح بدی به عنوان برادر بزرگترت بهت دستور میدم😠مرینت:من...کراک:اون داشت یه چیزی میگفت که یه دفعه دوباره اون صدا اومد و گفت: ملکهی من قرارمون فراموش نشه😈مرینت:یادم نمیره😔من میرم داخل اتاقم😔ادرین:تو کی هستی؟ از مری چی میخوای😠مری:ادرین بس کن این فایده ای نداره😔
صحیح
درون اتاق مری👈🏻مرینت:تیکی چیکار کنم چند روز دیگه قدرت برایان تکمیل میشه و من مجبورم با اون ا*ز*د*و*ا*ج کنم😭تیکی:باور کن اگر جای تو بودم یه موشت میزدم تو دهنش😈مری:دارم جدی میگم😠اون چند روز دیگه به زمین میاد😔باید چیکار کنم😖تیکی:بهتره فعلا به پیش مهمون هات بری😐زشته😐مری:تو این لحظه حساس هم ول نمیکنی😠باشه🙄 رفتم پیش بقیه .مری:سلام بچه ها😊€&سلام مری😒مری:چیزی شده🤨&نه فقط مثل اینکه کسی داره چیزی رو از ما مخفی میکنه😒×من مجبورم شما دلیلش رو نمیدونید😔€شاید بهتره به ما بگی شاید کاری از ما بر بیاد🙂×از هیچکس هیچ کاری بر نمیاد 😔این موضوع پیچیدس😔کراک باید با هم حرف بزنیم😠+باشه میتونی بگی🙂×اینجا نه بیا داخل اتاقم 😗€مثل همیشه مخفی کاری😒×من مجبور نیستم به شما جواب پس بدم🤨.درون اتاق مرینت 👈🏻×کراک برایان قدرتش رو تکمیل کرده و دو روز دیگه به زمین میاد(دقیقا روز تولد مرینت)و من مجبورم با اون ازدواج کنم😔کراک:چی شوخیت گرفته😠تو میخوای با اون شیطان ازدواج کنی😠این امکان نداره😠شوخی بامزهای نیست😠×من شوخی نمیکنم من مجبورم کراک😔+آها پس پورتال ها کار اونه تو توی این سه سال مخفیانه داشتی به اون کمک میکردی 😠به نظرت من برادرتم؟😠×من واقعا معذرت میخوام ولی من مجبور بودم😠
صحیح
+مرینت تو با این مخفی کاریات آخر کار دست خودت میدی😪مرینت تو میدونی که پدر از اون پسر متنفر بود حالا تو میخوای با اون ازدواج کنی😠یادت نیست اون می خواست منو نابود کنه😠×من تمام این چیزا یادمه ولی مجبورم😠&اوه اوه فکر کنم دعوا شد😬€به ما مربوط نیست 😐&هری میخوای تمام پاریس رو نشونت بدم😏€لازم نیست من به مدت ۸ سال اینجا زندگی کردم و نیازی به راهنمایی تو ندارم و اینکه اینقدر خودت رو نگیر و خودنمایی نکن با تشکر😐&پوففف بابا حوصلم سر رفت😗دوساعته اون بالا دارن باهم دعوا میکنن😒حوصلم سر رفت€تلویزیون 😐ادرین:تلویزیون رو روشن کردم:گیج نشید این فقط اخباره مثل اینکه قهرمان قدیمی شهر کت نوار دوباره برگشته 🥳این خبر باعث خوشحالی هزاران طرفدار شد.در ادامه با ما باشید😉.&😆😆😆😆€😳😳😳😳€اخه چیه این احمق خوشحالی داره🤨😐&دلتم بخواد 😌مری:کراک من مجبورم دلیلش رو نپرس تو نبودی که میگفتی من در هر شرایطی کنارتم؟پس لطفا با من بحث نکن😔کراک:هه😪باشه😒مری:و اینکه سعی نکن اینقدر من رو واسه تولدم سوپرایز کنی😌😈کراک:چییییی😱اخه از کجا فهمیدی من دو هفته تمام داشتم روش کار میکردم😠مری:بی خیال کراک من حالا 23 سالمه و تو حدودا 11 باره که خواستی من رو سوپرایز کنی و شکست خوردی😌
صحیح
مری:دیگه بسه بهتره بریم پایین 😊کراک:باشه ولی هنوز بحثمون تمام نشده من فقط اون پسر رو ببینم😑مری:همون طور که من و کراک داشتیم از پله ها میومدیم پایین من گفتم:بس کن کراک اون فقط نامزدمه همین🤨کراک:مثل اینکه زیاد از این موضوع بدت نمیاد😠مرینت:خب برایان به نظرم خیلی جذابه😊(داره دروغ میگه)ادرین: م...مری...مرینت تو نامزد داری🙂مرینت:خب راستش اره اون خیلی پسر خوبیه😍(هنوزم داره دروغ میگه)هری: ادرین این چی میگه چرا منو می خواین سکته بدین😭(آروم به ادرین گفت)ادرین:تقصیر توِ اگر از اول ولکن مری بودی من حالا بهش رسیده بودم😭هری:اره جون خودت 😠مرینت:ادرین هری چیزی شده🤨هری:نه بابا مثل دوتا دوست داریم با هم حرف میزنیم😅وقتی این رو گفتم یکی زدم تو سر ادرین😌ادرین:اره بابا چیزی نشده که😅و محکم کوبیدم رو پاش😈مرینت:باورم نمیشه بعد از سه سال هنوز باهم کنار نمیاین😤هری:خب اگر اون یاد بگیره روز های تعطیل که هیچ خدمتکاری نیست اتاقش رو مرتب نگه داره هیچ مشکلی نیست😠ادرین:و اگر تو اینقدر نصف شب کتاب نخونی عالی میشه😠هری:من این بحث به شدت مسخره رو تمام میکنم😌مرینت:خب بهتره باهم کنار بیاید و اگر نه Blue manو کت نوار فقط درون کتاب ها وجود دارن 😠ادرین:من همین جا میگم که غلط کردم😬هری:راستی مرینت کلاهت😊مرینت:وای هری تو این رو نگه داشتی😊واقعا ممنون این یادآور خیلی از خواطراتم با شماست☺اممم... وایسا ببینم دیگه بانو صدام نمیکنی🤨هری:دیگه نه😔
صحیح
مرینت:وای وای نه😱 من باید برم😰کراک:چی مرینت ساعت 2 شبه🤨مرینت:متوجه نیستی قراره که یه جشنواره بزرگ راهندازی بشه و جدیدترین خودرو ها داخلش به نمایش در بیان و شرکت من هم یکی از اوناست .😱هری:میخوای چند تا از مدل های جدید شرکتم رو بفرستم🤨.مرینت:هری جان شرکت خودتون جزو این نمایشه 😐.هری:چییی امکان نداره😱.مرینت:امکان داره این نمایش یه مسابقه جهانی بین تمام سازندگان خودرو هر کس که برنده بشه بهترین ماشین ساخته شده تو دنیا رو بهش میدن یعنی شورلت کورت اونم رنگ قرمز🤩🤩🤩هری:اممم... شورلت کورت یکی از ماشینهای شرکت منه🤔وای نه😱مرینت:چرا نه این که عالیه😃.هری:یعنی نه مثل اینکه ماشین رو زیاد خوب درست نکردن نقض فنی داره بهتره که برنده نشی😅.مرینت:نه من یک ماه تمام داشتم روی ماشین جدیدم کار میکردم پس باید برنده شم😌(بچه ها شورلت کورت همون ماشینیِ که هری واسه مرینت خریده)هری:وای مرینت من حالم خیلی بده 🤕شاید بهتره به جشنواره نری😅مرینت:امممم... لونا لطفا به دکتر واتسون زنگ بزن🙁وایسا ببینم تو که تب نداری🤨کراک:خب...خب شاید آلرژی داری😶یه آلرژی خیلی بد😮هری:اره...اره همین طوره🤕(دارن دروغ میگن و چون کراک کادویه هری رو میدونه داره همکاری میکنه)مرینت:چه بد شد 🙁خب بهتره نرم🙁 لونا اتاق مهمون هارو آماده کردی؟.لونا:بله خانم لطفا دنبالم بیاید🙂.هری:منو ادرین رفتیم داخل اتاقمون وااای خدا تمام عکسای سه سال پیش قاب گرفته شده بود و به دیوار وصل بود😮مرینت اومد و گفت:وای ببخشید من این عکسارو قاب گرفتم ببخشید یادم رفت اینا رو ببرم😧ادرین:اون داشت قاب عکس هارو بر میداشت که من دستش رو گرفتم و گفتم:لطفا بزار اینجا باشن 😊که یه دفعه یه صدای بلند از پایین اومد😨😨😨
صحیح
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
برایاننننننننننننننن
جاست آدرین😐🤤🤘
👍🏻
آرههههه فقط آدریننننن
عالی من آدرین عین هميشه زود بزاریا
واقعا بهتون حق میدم برایان رو انتخاب نکنید من خودم از این شخصیت متنفرم😐✌🏻
پس چرا ساختیش😂
نمیدونم 😐
معلومه ادرین 😍
عالی منتظر بعدیم 💗 💗 💗
این عکس پارت همون برایان هست ؟
اره🙂
خیلی جالب بود👍 من که عاشقش شدم آبجی عزیزم♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
خیلی خیلی خوب بود من برایان رو انتخاب میکردم
من برای این برایان رو انتخاب کردم تا ادرین و های رو نکشه
هری رو انتخاب میکردم چون پسره خوبیه و مهربون
نتیجه تست
خب شما جای مری بودین هری رو انتخاب میکردین یا ادرین یا برایان 🤔
البته که آدرین رو انتخاب می کردم😍😍، داستانت حرف نداشت 😊 😍😍✌🏻💙
Adrinette 😍