سلان به همگی بخاطر نبودم متاسفم واقعا روحیم رو برای ادامه دادن داستان از دست داده بودم💙💙 اسلاید اول اخرین اتفاقات پارت قبله یجورایی یه یاد اوریه
پاسیفیکا رفت که بیپر رو بزنه اما بیپر جاخالی داد.وقتی پاسیفیکا فهمید بیپر جاخالی داده دیگه دیر شده بود بیپر هولش داد و اون به تخته دایره ای شکلی که توی سیرکها آدمارو بهش میبندن و میچرخونن بسته شد و چرخید.بیپر :《ههه دختر تو اصلا بازی کردن بلد نیستی .زود میبازی .نامیدم کردی.بیا کارشکنی نکنیم بدک نبود.امیدوارم دست دیگه ی بازی رو بیشتر دووم بیاری》ماسون:《اونا رو ولشون کن که برن خودت میدونی واست خطری محسوب نمیشن》بیپر در جواب فقط پوزخند زد،زیر لب گفت:《عشق؟مسخرست.》
گیدن یک اسپری رنگ که گوشه ی دیوار بود رو برداشت:《بیپر ولشون کن وگرنه...وگرنه...خودت میدونی چی میشه》بیپر قاطی کرد:《بچه جون فکر کردی داری کیو تحدید میکنی؟》گیدن یه نفس عمیق کشیدم و ترسشون خورد:《آره کسیو که قراره اینجا گیر بیفته رو》یه چکش از جعبه ابزار برداشت دستمو گرفت و دوید سمت در،با چکش محکم زد به دستگیره در که کنده شد و افتاد.به سرعت از در اومدیم بیرون و بستیم از بیرون هنوز در قابل باز و بسته کردن بود اما از داخل نه.صدای فریاد های عصبی بیپر بلند شد .گیدن میخواست من رو بکشه و از پله ها بریم بالا که گفتم:《اونا چی میشن؟》گیدن:《نگرانشون نباش بسپرش به من. فعلا باید زود از این بعد ببرمت .میدونم کجا ممکنه جات امن باشه 》
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
عه راستی عیدت مبارک😐❤️🌺
ممنون عید تو هم مبارک 🎁
عالی عالییییی مثل همیشه😐☕❤️
فدات💙💙💙