سلامممم اومدم پارت ⁵ رو براتون بزارم امیدوارم خوشتون بیاد✨❣️
-مینو حالا چطور بهش بگم ع_ا_ش_ق_ش شدم؟اگر بهش بگم ممکنه ب بازیم بگیره و برا تلافی اوندفعه ک گفدم ع_ا_ش_ق_ش نیسم با یکی دیگه بره!¶این فکرارو نکن!مگه نگفدی گفده ع_ا_ش_ق_ت_ه؟(کاساکه سرشو تکون میده ب معنی آره)¶خب پس نگران نباش!از مینو خدافظی کرد و رفت بره پیش میون توی راه=حالا اگر بهش بگم قبول میکنه؟اصن چطوری ع_ا_ش_ق_ش شدم؟آییی حالا چیکار کنم؟(یاد حرف های مینو افتاد و خودشو قانع کرد)میخاس بره تو کافه س چیزی بخوره که میون رو دید!با ی دختره بود(کاساکه مخفی شد تا ببینه اونا چیکار میکنن/∆میون خیلی دلم برات تنگ شده بود از وقتی برگشتم میخاستم ببینمت مامان و بابا حالشون خوبع؟~اره اونا خوبن ت خیلی خوشگل شدیااا بعدجفتشون خندیدن و کانیا(خواهر کوچیکتر میون هس)کانیا ی دونه زد ت شونه میون کاساکه حرص خورد و ناراحت شد و وقتی داشت اونارو میدید یهو میون کاساکه رو دیدنش/∆هی میون کجا میری؟~کانیا من باید برم ت فعلن برو خونه من بهت زنگ میزنم∆باشه مراقب…(میون رفت و کانیا خندش گرف:چقد این بچه هوله!)
کاساکه گریش گرفته بود و میرفت میون اینور اونور رو نیگا کرد که ببینه پیداش میکنه یا ن!گمش کرد کاساکه گریه کرد و حواسش نبود یهو رف ت ی کوچه بن بست/πبه به ببین کی اینجاس کاساکه/یهو کاساکه برگشت و گریون بود و می لی متعجب شد/πچی چی شده؟چرا گریه میکنی؟کسی کاریت کرده؟فقد اسمشو بهم بگو تا بکشمش/با صدای ناله کاساکه حرف میزد و گریه میکرد/-میون بهم خیانت کرده گفته ک دوصم داره ولی دروغ گفته و اون با ی دختره تو ی کافه بودش/می لی کاساکع رو بغل کرد و اونم گریه میکرد و می لی ی نوازش رو سر کاساکه کشید و گف:πدیگه گریه نکن/-میشه…میشه باهم ا_ز_د_و_ا_ج کنیم؟πها چی؟/-من میخام باهات ا_ز_د_و_ا_ج کنم مگه همینو نمیخاسی؟πاره ولی توقع نداشتم چ ک اینطوری بشه!-حالا ک شده حالا بهم سریع جواب بده آره یا نه؟
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
ععرر
🤌🏻💕
بی نظیر
واعای میسی✨
🫂❤️
پارت بعد
حتمن الان مینویسم✨
تنکککک
عاولی
پرفکت
جیخخخ