حال=
کیارا متوجه شد که صورت اون زن بنفشه یه ضربه توی شکمش زد و به سمت ایستگاه قطار رفت..
یه جایی برای قاییم شدن پیدا کردن و تغییر شکل داد و رفت تا الدا رو پیدا کنه
به الدا گفت بدو باید عجله کنیم و گرنه پیدامون میکنن
پول رو از توی کیف در اورد و به مامور ایستگاه داد و وارد قطار شدن
کیارا رو به الدا کرد و گفت ببین اون زن صورتش بنفش بود به نظرت جی بود؟
الدا گفت فکر نکنم چون پری های زیادی به خاطر نابود کردن دنیاشون به دست مادرم اومدن اینجا
کیارا گفت اها پس ولش کن ببین الدا من میخوام بخوابم وقتی رسیدیم ایستگاه منو بیدار کن
الدا فقط یه سر تکون داد و کیارا هم اروم اروم چشماش بیدار شد بعد از یه ربع با صدای الدا بیدار شد الدا توی گوشیش داشت با یک نفر صحبت میکرد:
ببین اون داره میاد وضعیت خطرناکه جی هم پیدا کرده ولی تونستم با یه دروغی بپیچونمش شما ها عجله کنید و به یه جای امن پناه ببرید•
دینگ دینگ دینگ مقصد اخر
ادامه دارد.....
پارت بعد لطفا