
خب بعد از سالها تناسخ توی انیمه ها شروع شد
الان رو یه تیکه یخ رو اقیانوسن یوکی:خب دیگه وقتشه تورو به آرزوت برسونیمممممم (داره لرز میزنه از سرما). میکا:یه ساله که هر روز همینو میگی😑(میکا لرز نمیزنه چون در حال حاضر از یکی از قدرت های ریمورو استفاده میکنه که باعث میشه نه سرما روت کارساز باشه نه گرما). یوکی:اینبار واقعنی میگمممم. میکا:های های😒حالا چرا اینقدر داری لرز میزنی؟. یوکی:اصلا متوجه ای که تو قطبیمممم😠. میکا:اوه ، ببخشید یادم رفته بود تو ضعیفی😏. یوکی:خفهههههه....... میکا:نمیشم😛خب حالا چجور می خوایم بریم تو انیمه ها اینجا فقط آب و یخ داره😐. یوکی:انیمه ای که می خوای بری توش رو انتخاب کردی؟. میکا:خب معلومه می خوام برم تو انیمه سگ های ولگرد بانگو🤩🤩🤩.
یوکی:خب یه ده دیقه دیگه شفق قطبی میخوره بهمون و میبرمون تو انیمه سگ های نمیدونم چی چی. میکا:سگ های ولگرد بانگو، ببین من کی گفتم یوکی من یه روز تو رو اوتاکو میکنم✊. یوکی:عمرا یوکی و میکا یه خورده دعوا کردن بعد شفق خورد وسط کلشون از هوش رفتن بعد چشماشون رو باز کردن. میکا:ما کجاییم یوکی؟ یوکی:خب معلومه تو دنیای همون انیمهه😐. میکا:یوششششششششششش، اریگاتو کامی ساما، هونتونی آریگاتو🤩(ترجمه:یسسسسسسسس،ممنون خدا، واقعا ممنون)
میکا و یوکی از رو زمین بلند میشن و خودشون رو تو یه پارک میبینن. یوکی:خب من باید برم نمیتونم اینجا باشم من فقط یه راهنمام موقعه ای که ارزوت رو تموم کردی خبرم کن👋ورفت. میکا با داد :هویییییییییییی باکااااااااااااا پوستت رو میکنم اگه گیرت بیارم😠😠😠. همه تو پارک به میکا زل میزنن و میکا یکم خجالت میکشه. یهو یه پسره:آنووو ببخشید کمکی از دست من برمیاد. میکا نگاش میکنه:یا خود خدااااااااا تو آتسوشیییی😳😳😳😳😳😳🤩. پسره: آه بله خودمم. یهو یکی از پشت سر:و دقیقا تو چجور اسم این پسر رو میدونی؟🤨 میکا سرش رو برمیگردونیه میبینه کونیکیدا ست:تو هم کونیکیدایی😳🤩.
کونیکیدا از دفترش یه برگه میکنه و اون برگه تبدیل به یه دستبند میشه و با اون دستای میکا رو میبنده همه ی این اتفاقا تو کمتر از یه ثانیه انجام میشه ولی میکا به راحتی میتونست تو همون یه لحظه هم آتسوشی و هم کونیکیدا رو بکشه(نه بابا خفن😒) ولی رگ اوتاکوییش زده بیرون حتی مورچه ها هم براش جالبن(چون انیمه این)و حواسش به اونهاست . کونیکیدا: تو خیلی مشکوکی مجبورم ببریمت از زیر زبونت حرف بکشیم بیرون. میکا: یعنی می خوای ببریم آژانس کارگاهی🤩🤩🤩. کونیکیدا سریع یه گونی میکنه رو سرتون:تو حتی آژانس هم میشناسی و میدونی ما جزوشیم حالا دیگه حتما باید ازت بازجویی شه😡. میکا:ای به چشم🤩. آتسوشی:کونیکیدا سان از کارتون مطمعنید اخه نمیشه که یه آدم رو از تو پارک برداشت برد بازجویی فقط به خاطر اینکه اسم یکی رو میدونه. کونیکیدا اومد بحرفه که میکا با لگد زد تو سر آتسوشی و جوری که کونیکیدا نشنوه گفت:خفه میشی با خفت کنم😠. کونیکیدا:حتی به اعضا هم آسیب میزنی نکنه تو جزو مافیای بندری😠. میکا:من جواب نمیدم تا ازم توی آژانس بازجویی نشه🤗.
کونیکیدا اومد بزنه تو سرتون که آتسوشی گرفتش. بیست دیقه بعد میکا میتونه از پشت گونی هم ببینه چون بیاکوگان زده. توی راه رسیدن به آژانس میکا چیز مشکوکی احساس کرد انگار که یکی داره براش نقشه قتل میکشه.رسیدن به آژانس وارد شدن یکم با بقیه اعضا حرف زدن ولی دازای پیششون نبود. میکا رو بردن به یه اتاق رو یه صندلی که یه میز جلوش بود نشوندن و کونیکیدا هم روی صندلی جلوش نشست و گونی رو از رو سرش برداشتن و آتسوشی هم از اتاق رفت بیرون ولی میکا با بیاکوگان میتونست ببینه که آتسوشی رفت تا به همراه بقیه اعضا که پشت شیشه ی مخفی بودن بازجویی رو تماشا کنه و چون ماسک زده بود بیاکوگانش معلوم نبود. کونیکیدا : اول اسمت چیه؟. _میکا _ فامیلیت رو هم بگو 😐. _نَمیگَم😂 _عواقب سختی در انتظارته اگه فامیلیت رو نگی😠. _واقعا فکر میکنی میتونی بلایی سر من بیاری😂. _از خودت خیلی مطمعنی. میکا با خودش: بزار یکم بترسونمشون که ازم حساب ببرن بعدا دید صدام کردن اونه_چان🤩. بعد میکا نگاه دفتر ایده آل های کونیکیدا که زیر دستش گذاشته میکنه : اون دفتر ایدهآل هاته مگه نه😏.
کونیکیدا با مشکوکیت(😂):تو از کجا میدونی🤨. _اینش مهم نیست مهم اینه که من چقدر میدونم. _خب تو چیا میدونی؟ میکا آرنجش رو میزاره رو میز و دستش رو میزاره زیر سرش تا سرش رو نگه داره و با یه لبخند شیطانی(از این بهتر بلد نبودم این حالت رو توضیح بدم🤣) برای سه ثانیه به کونیکیدا زل میزنه و بعدش:همه چی،من همه چی رو میدونم😈. بعد میکا زل میزنه به شیشه مخفی:یو،چطورید بچه ها😏👋. همه ساکت میشن و تعجب میکنن و شاید یکمم ترسیدن بعضی هاشون(مثل اتسوشی). یهو در اتاق باز میشه و یکی میاد تو:کونیکیدا جونم من یه روش جدید خیلی باحال برا خودکشی پیدا کردم............ ام اون کیه؟😐(به میکا اشاره میکنه). میکا سریع یه برگه از تو جیب کتش درمیاره و میره طرف دازای و میگه :دازای سان امضا موخوام اونگای🥺(یعنی لطفاً یا خواهشاً).
دازای:از من امضا میخوای؟😐. میکا:اوهوم🥺. دازای: باکمال میل😃. بعد برگه میکا رو میگیره و یه امضا که کل صفحه رو گرفته میده بهش:بیا😃. میکا سریع تر از باد برگه رو میگیره و نگاه برگه میکنه توش یه دازای کوچولو که در حال دار زدن خودشه کشیده شده کنارش هم با خط امضاعی نوشته شده اوسامو دازای میکا از خر ذوقی دستاش میلرزه بعد دفتر رو بغل میکنه و میچرخه:این میشه گنجینه خانوادگیم🤩. کونیکیدا:اینقدر شلوغ نکن هنوز باید ازت بازجویی بشه😠. میکا میشینه:های های😒. دازای: ماجرا چیه؟. کونیکیدا:هیچی،برو بیرون تا نکشتمت😠. دازای:واقعا منو میکشی اریگاتو کونیکیدا😃. کونیکیدا لباس دازای میکشه و بزور میبرش بیرون که دازای چهار چوب در رو سفت میچسبه و ولش نمیکنه که بعد کونیکیدا با لگد میزنتش که میره بیرون و سریع کونیکیدا در رو میبنده که دازای نیاد تو و خودش هم میشینه رو میز انگار که نه انگار اتفاقی افتاده(🤣). کونیکیدا: به نفعته که هرچی سریع تر خودتو معرفی کنی میکا:باشه میکنم. کونیکیدا:منتظرم.... میکا:من..من..میکام🤣🖕.
کونیکدا با داد :چرا این اینقدر اعصاب خرد کنه😡. فوکوزاوا سان: چرا اینجا اینقدر سر و صداست😡. کونیکیدا یهو رام میشه:رییس این دختر خیلی مشکوکه. فوکوزاوا سان:دلیلت چیه؟. کونیکیدا ماجرا رو براش تعریف کرد. فوکوزاوا سان: بازم دلیل نمیشه یه بچه رو بیاری برا بازجویی کنی😡. میکا:آنو...ببخشید که مزاحم بحثتون میشم ولی من 17سالمه بچه نیستم آتسوشی هم تغریبا همسن منه☹️.
یوسانو از پشت شیشه مخفی: واقعاً 17 سالشه من فکر میکردم حداکثر 14سالش باشه😐. میکا رو به شیشه مخفی با داد:درسته خودم میدونم کوتولم ولی تو دیگه نباید به روم بیاری🥺😭. فوکوزاوا:کونیکیدا،همین حالا ولش کن بره پی کار و زندگیش🤦🏻♀️. کونیکیدا:چشم رییس. میکا یا خودش:بهشون میگم جایی برای رفتن ندارم که رام بدن تو آژانس🤩.
میکا:آنو....اما من جایی برای موندن ندارم🥺. فوکوزاوا: خیله خب بهت اجازه میدم یه مدت تو آژانس زندگی کنی. میکا از درون:یسسسسسسسسس🤩اریگاتو کامی سامااااا🤩💖💃🏼. میکا از بیرون:خیلی ممنونم☺️.
خب دیگه این پارت تموم شد جانه👋
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
هونتونی اریگاتووووو داستانت خیلی خوبهههه میکا ساما 🙏🙏
پارت بعدی کی میاد؟
میخوام بدونم میکا اونجا چیکار میکنه خیلی داستانت جذابه لطفا پارت بعدی رو زود بزار
پارت بعدی رو خیلی وقته که گزاشتم اما چند باریه که برگشت میخوره😑
چرا انقدر زود تمومش کردی
بعدی رو زود بزار خیلی هیجان دارم
دیگه از این بهتر مگه داریممممممممممم
بعدی پلیزززز
عالی بودددددددددددددددددد
اریگاتو❤️(با تمام سرعت پیش به سوی گزاشتن پارت بعدی🏃🏻♀️)