4 اسلاید صحیح/غلط توسط: k♡i انتشار: 3 سال پیش 12 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام دوستان امیدوارم که از رمان من خوشتون بیاد نویسنده خودم هستم و کپی نکردم
لطفا به هیچ عنوان کپی نکنید
ممنونم
حال=
جسا گفت: بچه ها به نظرتون چرا انجمن درخاست دیدار داده؟ مکس گفت: واقعا نظری دربارش ندارم رجینا که نابود شد و به خاک سیاه نشت• میشا وسط صحبتشون پرید و گفت: میشه فعلا فقط بریم من استرس دارم فقط بریم الان• اما گفت: باشه مامانیما بریم •دراتاق انجمن رو باز کردن و نشتند میشا گفت: الکس میشه بپرسم اینجا چه خبره الکس گفت صبر داشته باش تا همه برسن . وقتی همه وارد دفتر انجمن شدن الکس شروع کرد: از همه ممنونم که دعوت منو پذیرفتند و امروز به اینجا اومدن همونطور که همه میدونید جسا میشا مکس جی برکس و اما که دنیا رو از خطر واقعی نجات دادن ولی انجمن به تازگی چیزی رو کشف کرده وقتی رجینا مرد دو شی بسیار با ارزش به دو نفر رسید سنگ ماه و سنگ خورشید جسا: حرف الکس رو قطع کرد و گفت ولی چطوری ممکنه من خودم اونو دیدم که تو گدازه های اتشفشان سوخت و نابود شد• الکس گفت: اجازه بده جسا همه چیز رو میگم اون کاری که کرد یه وصیت جادویی بود که این فعلا مهم نیست مهم اینکه ما تحقیق کردیم خبر خوب اینکه هردوشون تو انگلیس زندگی میکنن و تا یادم نرفته قدرت ماه خیلیی خیلی فراتر از خورشیده ماه برای نابودی و خورشید ترمیم و زنده کردن مرده اونها توی 15 سالگی قدرتش اون رو به دست ی ارن که خورشید به دست اورده ولی نا اگاهه و ماه هم امشب تولد 15 سالگی اش و امکان هم داره کن که از قدرتش مطلع باشه حالا نقشه اینه باید اون دو نفر رو بگیرید و توی تابوت کریستالی زنداناش کنید و گرنه میتونن فراتر از رجینا باشه و حتی یه انسان زنده هم باقی نزاره..
شب اول ماموریت=
جسا گفت: بچه ها نقشه اینه اما پروتال رو باز میکنه مکس تمام افراد خونه رو بی هوش میکنه برکس اما و جی بیرون مواظب همسایه ها و پلیس ها من مکس و میشا میریم تو دختره رو میگیریم و برمیگردیم همه موافقت کردن اما کار رو شروع کرد و کار ها طبق نقشه پیش رفت مکس گفت: واقعا اسون تر از اون چیزی بود که فکرش هم میکردم میشا گفت: جسا هنوز وقت داریم در واقع بیشتر از 3 ساعت میتونیم اون یکی رو هم بگیریم جسا گفت: باشه ولی قبلش ترتیب این یکی رو بدیم • برکس گفت: نه اونوقت انجمن نمیزاره برای بعدی بریم جی گفت: خوب اشالش چیه فردا میریم اما گفت: خب اون موقع ممکنه راز قدرتش رو بفهمه همه موافقت کردن و به راه افتاندند و خورشید رو توی ماشین گزاشتن•
شب اول ماموریت دوم=
جسا گفت خب بچه ها نقشه اینه جی نگهبانی میده چون خونه ویلایی و همسایه نداره اما تو پروتال رو باز میکنی و همه میریم تو مکس تا میتونی باید اعضای خونه رو بیهوش کنی چون تولدشه و مهمون هم دارن پس همه میریم تو میزنیم و دختره رو بیرون میاریم کار شروع شد اما پروتال رو باز کرد همه به جز جی وارد شدند
همه مهمون ها وحشت زده شده بودند ولی ماه خونسرد بود انگار همه چی رو میدونست میشا به ماه حمله کرد ولی ماه چاقوی جیبی رو بیرون اورد و گفت خیلی وقته که منتظرتم و بایه ضربه اونو از پای دراورد مادرش فریاد زد کیارا اون چیه تو دستت گفت مامان تو دخالت نکن خودم ردیفش میکنم و بدون اینکه منتظر جواب باشه به بقیه حمله کرد دست تک تکشون رو بست و با خونسردی کامل گفت خب بگید ببینم منتظر چنین اتفاقی نبودید
اما در تلاش بود که طناب رو باز کنه که کیارا گفت بیخود زور نزن اون جادویه پاره نمیشه
یه دفعه کیارا با صدای بلند گفت صبر کن یکیتون نیست که همون موقع جی با شاخه ای زد توی سر کیارا و اون بیهوش شد
جی دست همه رو باز کرد و اونها با عجله فرار کردند و رفنتد
وسط راه بود که مکس گفت ماه واقعا خطرناکه اصلا فکرش هم نمیکردم اون همه چی رو میدونست میشا گفت وقتی چاقو رو گزاشت رو گلوم گفت منتظرتون بودم
به نظرتون معنی اش چیه؟
هیچ کس چیزی نگفت تا اینکه جی سکوت رو شکست و گفت شنیدیند که الکس چی گفت ممکن بود که اون خبر داشته باشه
یه دفعه یه صدای تقریبا اشنا گفت خیل زور نزنید بفهمید مغز های کوچیکوتون تحمل قدرت من و نقشه منو نداره و به همه اعضا دسته حمله کرد
ادامه دارد...
نویسنده: نیایش فلاحیان
امیدوارم خوشتون بیاد♡☆
4 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)