
و پارت پانزدهم از این رماااااانننن😃 خلاصه این پارت قراره که این چهار نفر باهم بجنگن و یه سری بلا سر گربه می افته که هم خنده داره هم هیجان انگیز پس بزن بریم😃
اضافه اومد😕 برو بعدی😊
لیدی: نقشه چیه؟ کت: تو حمله می کنی نگران نباش هوات رو دارم بعد منم از پشت میام لیدی: باشه کت: آماده ای؟ لیدی: من همیشه آماده ام کت: بزن بریم و لیدی باگ حمله کرد لیدی: چی؟؟ ارباب: هاهاهاهاهاها.... فکر کردی تنها میام؟ کور خوندی لیدی: من دوتانوم به تنهایی شکست می دم مایورا: خودت رو بی خودی خسته نکن. لیدی باگ داشت حواسشون رو پرت می کرد که گربه سیاه اوم تو میدون کت: اهم اهم (گلوشون صاف می کنه) دلتون برام تنگ شده بود؟ ارباب: چی؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟! مگه تو..... مگه تو.... آ....آخه مایورا: نه لعنت به این شانس کت: چی شد؟ زبونت رو گربه خورد؟ و رفت و پیش لیدی باگ ایستاد ارباب: الان خودم خفت می کنم😤😤😤 کت: جرات داری بیا نزدیک😁 و ارباب سایه ها حمله کرد و گربه سیاه رو دوباره پرت کرد پایین... لیدی: نههههه..... دوباره نه کت: من حالم خوبه فقط افتادم تو سطل زباله و خیلی بوی گندی میده 🤢🤢 لیدی: آه از دست تو😸 و برگشت پیش کفشدوزک و یه جنگ به چه بزرگی راه افتاد نزدیک ۲۵ دقیقه اینجوری گذشت تا اینکه...
تا اینکه لیدی باک مایورا رو گرفت و ارباب شرارت هم گربه سیاه رو...(الان باحال میشه😄😃) ارباب: اون رو ول کن لیدی: برو بابا هول خودت ولش کن ارباب: ول کنی کل می کنم لیدی: اول تو ولش کن بعد ارباب:پس بیا هماهنگ ول کنیم ها چطوره؟ لیدی: باشه ارباب: ۱.....۲...۳ و هیچ کدومشون ول نکرد کت: بانو من ولش نکن ارباب: به این بچه گوش نده ولش کن لیدی: خیلی بی مزه ای ارباب: مایورا رو ول کن تا گربه سیاه زنده بمونه لیدی: داری من رو تهدید می کنی؟ ارباب: نه.. و یکی میزنه از مچ پای گربه سیاه و مچش پیچ می خوره. خیلی هم درد میگیره😓😓 و کت نوار با درد و زجر فراوان ناله می کنه لیدی: پیشی 🙀😢🥺 تو... توخیلییی بز دلی ارباب: آره.....😠😠 و گربه سیاه رو دوباره پرت می کنه پایین اما این سری لیدی باگ هم مایورا رو پرت کرد پایین هر دوتاشون پریدن تا اون یکی رو بگیرن لیدی: دووم بیار پیشی بالاخره بعد رسید و تونستن خودشون رو نجات بدن...
لیدی: پیشی....پیشی؟ حالت خوبه؟ کت: آره خوبم😊 فقط پام درد می کنه لیدی: اوه.... خیلی بده😥😢 کت: نگران نباش حالم بهتر میشه😄😄 لیدی: وای من چطوری اونا رو شکست بدم؟☹ کت: تو همیشه میتونی لیدی: من.... من نمیدونم باید چی کار کنم😫😫😫 کت: به خودت باور داشته باش🙂 لیدی: من هنوز نمیدونم کی هستم خودم رو گم کردم😔 کت: پس بزار من بگم که تو کی هستی..... تو دختر کفشدوزکی هستی.... قهرمان پاريس..... قهرمان دل ها...... دوست خوبی ها و دشمن بدی ها.... دشمن ارباب سایه ها و مایورا....... از همه مهم تر.......تو.......بانو ی رویا ها ی منی.... بانوی منی..... که ع.ا.ش.ق.ت.م 😍 لیدی: جدی میگی؟ لیدی: آره لیدی: واقعا هنوز د.و.س.ت.م داری؟ کت: معلومه که آره😃😃 لیدی:🥺🥺🥺 و دستش رو میزاره روی صورت کت نوار و بهش میگه: ممنونم پیشی😊😊😊
و بلند شد مجبور شد گربه سیاه رو همونجا ول کنه چون پاش خیلی درد می کرد. و ارباب شرارت و مایورا هم برای جنگ آماده بودن. لیدی: آهای آفت ارباب: با منی؟ لیدی: آره ارباب: چقدر بی ادبی تو.. خال خالی بی تربیت لیدی: دراز بی قواره ارباب: من قدم خیلی هم خوبه... کوتوله جنگلی لیدی: هههه... بی مزه حشره بی مصرف ارباب: عههههه... مایورا کمک کن کم آوردم مایورا: من شنیده بودم که کفشدوزک ها کفش میدوزن تو هم کفش میدوزی؟ پاشنه بلند باشه لیدی: الان تار و مار رو میارم دوتاتونم تار و مار می کنم ارباب: کافیه دیگه وقتشه که معجزه گرت رو بدی لیدی: هرگز
بچه ها ببخشید کم شد امروز صبح دیروز انگشتم در رفت و الان به شکل خییییللییی فجیعی درد می کنه.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
گربه واست خودت من کفشدوزک رو میخام 😂🤌
عالی بید
تو عالیییی
تو هم فوق العاده ای😍🥰
مرررسی💙🖤💙🖤💙🖤💙🖤💙🖤
رمان منم بدنبال
حتما😄😄😘
سلام امیدوارم زودتر خوب بشی😘و پارت بعدیو بذاری.
یک ساعت پای این۱۵ پارتم😐
سلام ممنونم عزیز دلم 😍😍😍
پارت بعدی الان اومد😇😇
چرا به ساعت مای این پارتی؟😅😂
😆😆😆ببخشی
عالی بود😍😍
مرسی😍😍🥰
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
عالی بود گلم
انگشتتم زود خوب میشه
مرسییی😘😘
ممنون😊
عالیـــــــــ بود❤
مرسب❤❤😘😘