عشق لیدی باگ p3

لیدی:نمیدونستم چیکار کنم ارتفاع ساختمان خیلی زیاد بود😨بدجوری ترسیده بودم تنها امیدم کت بود.کت:از قیافه لیدی معلوم بود ترسیده باید میرفتم نجاتش میدادم اما یه مشکلی بود اونم این بود که شرور میله ی منو گرفته بود و لیدی اینو نمیدونست ولی پریدم تا خودم سپرش بشم لیدی:کت پرید ولی میلش نبود بدون هیچ حرفی رسید بهم تا اومدم بپرسم منو گرفت تو بغلش اولش تعجب کردم ولی بعد تازه فهمیدم میخواد چیکار کنه (دوستان همه ی این لحظه ها تو چند ثانیه دارند اتفاق می افتند)

لیدی:میخواستم از بغلش بیام بیرون ولی منو محکم گرفته بود .دیگه چیزی نمونده بود تا کت با زمین برخورد کنه گریه میکردم 😢😭و التماسش میکردم😢 ولم کنه ولی اون منو بیشتر فشار میداد..

خب تموم شد میدونم کم بود ولی خب پارت ۲ رو امروز گذاشتم ولی دلم تاقت نیاورد و گذاشتم 🙄😅 پارت بعد رو فردا می زارم اسلاید بعد شرایط

شرایط:۶ کامنت و ۵ لایک و ۲۰ بازدید اسلاید بعد مهمههههه

نتیجه چالش داریم

امیدوارم خوشتان آمده باشه