بازگشت پسرعموی ناروتو پارت سوم

رفتین به گروه پزشکی سر بزنین.کلی زخمی اونجا بود😣شما:ساکورا اوضاع چطوره؟؟ ساکورا:خیلی خوب نیست.شما:میتونم کمکی کنم؟ ساکورا:اره بیا به زخمی های اون طرف برس شما:باشه.چن تا بدل درست میکنم سریع تر کار انجام شه...بعد حدود ۲ساعت کارتون تموم شد شب شده بود موندین همونجا ساکورا:اوضاع گروه های دیگه چطوره؟؟ شما:😩😩😣😣😣 شیزونه:برین استراحت کنین شما:نه.شما برین استراحت کنین فردا خیلی کار دارین من اینجا میمونم....ساعت ۲شب شما:عه یاکورا تویی؟ چرا نخوابیدی ساکورا:خوابم نمیبره.به نظرت مرگ اوروچیمارو حقیقت داره؟ شما:نمیدونم.ولی فکر نکنم مرده باشه

رفتین به مقر فرماندهی.و گزارش دادین.بعدش رفتین به گروه گارا که وضعش خوب نبود.گروه کاکاشی هم به کمک اونا رفته بودن.وقتی رسیدین دیدین که بیشتر زتسوهای سفید رو کشته بودن.گارا:هوشیرو.زتسو های اون طرفی رو بکش.شما:باشه.همه رو کشتین.هیناتا:چاکرای زیادی زیر زمین میبینم.کاکاشی:این یعنی هنوز هستن.یک دفعه دیدین حدود ۲۰۰تا زتسو از زمین اومدن بیرون.شما:همه از اینجا دور شین.من حسابشونو میرسم.لطفا دور شین.🙏🏻

شیکامارو:اما تو نمیتونی این همه رو بکشی.کاکاشی:یعنی میخوای اون تکنیک رو...شما:آره.کاکاشی:خیله خب.همه دور شین.همه دور شدن.شما:تکنیک شمشیر نامرئییییی.یک دفعه همه زتسو ها داشتن میمردن.بعد ۲دقیقه همه مردن.ولی شما بیهوش شدین.وقتی چشماتونو باز کردین گارا و کاکاشی بالا سرتون بودن.بعد بلند شدین.اما بلند شدن واستون خیلی سخت شده بود.به هر حال بلند شدین

شما:من میرم به گروه پزشکی سر بزنم.اونا به اونجا نفوذ میکنن گارا:چرا به اونجا.شما:چون اگه گروه پزشکی نابود شه.کار همه ساخته است.شما رفتین به اونجا.دیدین به اونجا حمله شده ومیرو رو احضار کردین و نجاتشون دادین.شیزونه:ممنون هوشیرو. ساکورا:چرا دوباره برگشتی اینجا.شما:چون احتمال اینکه به اینجا حمله بشه زیاده.واسه همین یک نفر آوردم که مراقبتون باشه.آمایا.بیا اینجا..آمایا:سلام من آمایا هستم از دهکده ابر.ساکورا:ابر؟ هوشیرو تو اونو از کجا میشناسی.شما:وقتی دهکده ابر رفته بودم اونو دیدم.قابل اعتماده آمایا:هوشیرو_سان منو نجات دادن.شما:آمایا مثل چشمات مراقبشون باش.آمایا:باشه.شما:من دیگه میرم👋خداحافظ ساکورا:به کدوم گروه میری؟ شما:به گروه میفونه_سان.رفتین اونجا.شما:گروهتون در چه حاله.میفونه:اصلا خوب نیست..نگاهی انداختین و دیدین خیلی بده.اونجا موندین

کمکشون کردین.اوضاع بهتر شد رفتین به دهکده سر بزنین.اونجا خوب بود اوضاع.رفتین به گروه دارویی.کمی کمک کردین و رفتین به مقر فرماندهی.بعدش داشتین میرفتین که صدایی از اون طرف اومد(یعنی چی میتونه باشه😥)رفتین.دیدین ساسکه و اروچیمارو و بقیه...اونجان ۴هوکاگه قبلی رو احضار کرده بود اوروچیمارو.توبیراما:یه چاکرا حس میکنم.قوی بهنظر میاد یک دفعه دیوار رو شکوند.شما رو دید شما:سسلام خدمت هوکاگه ها هوکاگه دوم:تو دیگه کی هستی؟ ساسکه:هوشیرووو؟؟؟ شما:سسلام.میناتو:چیی.هوشیرو.تو برادرزاده....اوروچیمارو:آره.اون هوشیرو نامیکازه هست شما:عمووو.میناتو:هوشیروو.شما:چیییی اون هوکاگه اولههه..اونم هوکاگه دومم.میشه امضا بدیین هوکاگه اول:هیروزن.عجب نینجاهایی تربیت کردی.ادب حالیشون نمیشه😁 شما:مگه من چی گفتم.ولی فکر نمیکردم انقد جوان باشین.سوناده ساما هم پس به شما رفته.خونوادگی پیر نمیشیناا.

شما:من باید برم.الاناست که زتسوهای سفید بیشتر کنن.میناتو:زتسو؟؟ شما:آره دیگهه ناسلامتی جنگ چهارم نینجا ها شروع شده.هوکاگه دوم:جنگ؟ شما:اره دیگهه..مادارا اعلام جنگ کرده.اوضاع خیلی بده هوکاگه ها:😶😶😶😟😟هوکاگه دوم:پس این چاکرای عظیم مال ماداراست

۲ماه بعد.همه داشتن سعیشون رو میکردن.همش مجروح میاوردن گروه پزشکی.اوضاع خیلی بد بود.یک دفعه دیدیم.ساسکه اومد ناروتو:خیلی دیر کردی.همه متعجب بودن.ناروتو:تیم۷ کارشو شروع میکنه.شما:تیم صفر کارشو شروع میکنه.ناروتو:چیی تیم صفر دیگه چیه.تن تن:حداقل هر تیم باید ۴نفر باشن.شما:مشکلی نیست ما چهار نفریم.تکنیک احضار.ومیرو.یوشیرو.هیروشی.(قورباغه ای که هوشیرو احضار میکنه)آماده این اونا:ارهه.شما:خب حالا چی میگین.حملههههه

پایان پارت سوم.به نظرتون چی میشهه؟

تست چطور بود؟

نظر بدین لطفاااا🙏🏻🙏🏻💖💚💙💜