
گفتم زود بزارم
از زبون جین: بازم یه روز کسل کننده دیگه دیروز دکتر بهم گفت مامانم هر لحظه ممکنه تموم کنه. از روی تخت بلند شدم برم صبحونه درست کنم امروز کلی تمرین داریم اصلا نمیتونم به مامانم سر بزنم. بعد اینکه صبحونه درست کردم رفتم اعضا بیدار کنم بیان بخورن. (جین:پسراا بیدار شین امروز کلی کار داریم)(جونگکوک:ولم کن هیونگ)(جین:بله؟ خوبی؟ 😐) (نامجون:امروز سالگرد پدر و مادرشه دیشب تا دیر وقت گریه میکرد)(شوگا:اصن نزاشت بخوابیم😐)(جین:وایی کلا یادم رفته بود امروزم کلی کار داریم )(تهیونگ:جین دیشب کجا بودی هرچقدر جونگکوک منتظرت بود نیومدی)(جیمین:راست میگه کجا بودی الانم زیر چشمات کلا سیاهه )(جین:من؟ ه...هچی رفته بودم ملاقات مامانم)
بعد این حرف رفتم سمت اتاق جونگکوک خیلی گریه کرده بود. (جین:یااع گریه کردی باز؟)(جونگکوک:هیونگ دلم خیلی واسه خانوادم تنگ شده)(جین:میدونم بهتر از هرکسی میدونم اما تو باید قوی باشیو کاری کنی اونا بهت افتخار کنن )بعدش رفتم بغلش کردم (جونگکوگ: هیونگ خیلی خوشحالم که پیشمی نمیدونستم بدون تو باید چیکار میکردم) یه لبخند زدم اما سریع لبخندم محو شد و بغضم گرفت.(جونگکوک:هیونگ چیزی شدع؟) (جین:....ن..نه..بیا بریم امروز کلی کار داریم).
(جیهوپ:بیاین بریم پی دی نیم عصبانی میشه هاااا) (جین: باشهه اومدیم) سوار ماشین شدیم همه ساکت بودن که گوشیم زنگ خورد با نگاه کردن به اسم روی گوشی اعصابم بهم ریخت.(شوگا:جواب نمیدی؟)(جین:نمیخوام روزم به گند کشیده بشه)(جیمین:مگه کیه؟)(جین: برادرم🙄)(نامجون:چرا باهاش مشکل داری)(جین: وای بس کنین چقد سوال میپرسین) همه جا خوردن هیچوقت اینجوری داد نمیزدم (جین:ببخشید حالم خوب نیست) همه با نگاه های نگران بهم خیره شده بودن ولی هیچ حرفی نزدن.
فلش بک به موقع تمرین از زبان تهیونگ: سه ساعتی میشد که تمرین شروع کرده بودیم برقا رفتن صدای جیغ جیهوپ کل دنیا برداشت. (شوگا:نترس چیزی نیست جیهوپ)(جیهوپ:میشه بیاین کنار هم جمع شیم میترسم) (جونگکوک:باشه ) وقتی رفتیم کنار هم حس کردم یکی نیست.(تهیونگ:جین میشه یه جوک بگو شاد شیم)(جیمین:هیونگگگ خوابت بردع؟) (جونگکوک: هیونگ داری نگرانم میکنی کجایی)(جیمین:شاید رفته ببینه چرا برقا رفتن) یهو برقا اومدن
دور تا دور اتاق نگاه کردم جین وسط اتاق ولو شدع بود انگار غش کرده بود با تمام توانم دویدم سمتش و تکونش دادم. (تهیونگ:یاااع جین شوخی نکن پاشو) جونگکوک که توی شوک بود مث جت اومد کنارم ینی کل اعضا اومدن. رنگش قرمز شدع بود و نفس نفس میزد. (شوگا:میرم دکتر خبر کنم.) فلش بک به نیم ساعت بعد دکتر جین معاینه کرد.(دکتر: من به ایشون گفته بودم نباید به خودشون فشار بیارن باید خواب کافی داشته باشن اینجوری بیماریش بدتر میشه، نباید بهشون شوک وارد بشه یا زیادی از خودشون کار بکشن.)
بای🙄🙄🙄
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ادامه بده عالی بود🙃🍭
تنکسسس
وای خیلی قشنگ بود. ادامش بده 💜
فالویییی فالوکن❣️🖤
ممنونم 💜
خواهش میکنم ♥️🖤
فالویی خوشگلم بفالو
فالویی
میسی