
امدم با پارت جدید البته اینم بگم اسم داستان از « لیدی باگ🐞 به اعجوبه ای در پاریس »تغییر یافت.واااااای ای داستان خیلی غم ناک است.اینو هم بگم که آخر یه چالش خیلی ساده دارم.که هرکی بهتر جواب داده باشه معرفی میشه😃پس بریم سراغ داستان.
مرینت:هنوز تو اون حرف هایی که آدرین بهم زده بود غرق بودم.با خودم میگفتم چقدر باهوشه که بهم شک کرد.اون شگفت انگیزه.تیکی همین جوری داشت منو نگاه میکرد و معلوم بود که داره یه چیزی تو دلش میگه.یعنی چیه؟«از زبان خودم(نویسنده)تیکی داشت به این فکر میکرد که اگه مرینت میدونست کت نوار و آدرین یک نفر هستن باز به کت نوار بی توجهی میکرد».بالا خره رسیدم به مدرسه،رفتم تو کلاس چیزی دیدم که حتی از دیدن یه ابر شرور قوی و بزرگ بد تر بود.
کاگامی امده بود مدرسه ما و ثبت نام کرده بود،از همه مهم تر کنار آدرین بود درست جای نینو؛نینو هم امده بود جای من و من بیچاره باید میرفتم میز آخر پشت لایلا.😟باناراحتی سرم رو پاین انداختم و دستم رو کشیدم روی میزم و رفتم نشستم سر جای جدیدم.لایلا همش بهم می خندید😟بغض تو گلوم گیر کرده بود و چشمام تار بود.دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم و گریم گرفت😭مدرسه تموم شد رفتم مدرسه خوابیدم و صبح بیدار شدم .مامانم گفت:مرینت نه دیروز ناهار خوردی نه شام الان بیا یه چیزی بخور حالت بد میشه ها!مرینت نه مامان نمیخواد.تو دلم گفتم:حاضرم بمیرم😔»
از خونه زدم بیرون.امروز روز تعطیل بود اما من حواسم نبود و رفتم دم مدرسه.دیدم در🚪مدرسه بسته است.تیکی :به این جور چیزا فکر نکن بیا بریم سمت بستنی آندره تا قش نکردی🎀نزدیک بستی آندره بودیم دیدم کاگامی و آدرین اونجا هستن،اونم بدون بادیگارد اونا بستنی تو دهن هم میذاشتن و می خندیدن😧یهو دیدن کاگامی آدرین رو ب❤و❤س❤ی❤د😦دیگه هرچی امید داشتم رو سرم خلوار شد.😟رفتم رو یه نیمکت نشستم و کلی گریه کردم😭خسته شدم و رفتم خونه.دیگه اصلا میل هیچی نداشتم دیشب حالا یه شامی خورده بودم اما دیگه اصلا چیزی نخوردم.
از زبان تیکی:شب مرینت اصلا خوابش نبرد و دور از چشم من گریه میکرد.صبح خیلی زود بیدار شدم دیدم روی صورتاش دوناهای کوچیک گریه است و بالاخره خوابیده.از خونه زدم بیرون و رفتم سمت خونه آدرین رفتم و پلک رو بیدار کردم و اوردمش بیرون. -چیه چی شده حپه قند؟ -میتونی صاحبت رو امروز صبح بفرستی بیرون ! همه چیز رو براش توضیح دادم. صبح رفتم با بوسه مرینت رو بیدار کردم.اولش خوش حال بود اما بعد دوباره ناراحت شد🙇بدون خوردن صبحونه رفتیم مدرسه.نمیتونست درست قدم برداره و هی کج و کله میشد.یهو پاش گیر کرد به پاش و داشت میوفتاد رو زمین که آدرین سریع امد و گرفتش.
از زبان مرینت:یهو داشتم میوفتادم که یکی منو گرفت،چشمام رو باز کردم دیدم آدرینه. -حالت خوبه مرینت؟😦 -آره و بعد با تمام جونم ازش دور شدم .😑نمیتونستم چشمام رو باز نگه دارم که دیگه چیزی متوجه نشدم.از زبان تیکی دیدم مرینت واقا قش کرده😐رفتم سمت پلک و بهش نشونش دادم پلک یهو آدرین رو متوجه موضوع کرد.و خانم بوستیه همه چیز رو درست کرد.مرینت:چشمام رو باز کردم دیدم همه بچه های کلاس بالای سر من هستن😔گفتم ببخشید و از مدرسه زدم بیرون.
از زبان آدرین:کلاس تموم شد و منم زدم بیرون پلک گفت بهتره تبدیل بشی یکی به کمکت نیاز داره.رفتیم خونه و بعد تبدیل شدم«پنجه ها باز🐾»از زبان مرینت:رفته بودم جلوی موزه و داشتم به آسمون نگاه میکردم رفتم یه گوشه و تبدیل شدم،دلم می خواست یه بادی به سرم بخوره شاید از این ناراحتی خلاص بشم«خال ها روشن»با یویو داشتم رو پشت بوما این ور و اون و ر میکردم که یهو😨
که یهو دستم از توی حلقه یویو ول شد و داشتم میوفتادم پایین که کت امد منو گرفت😰
-کت نوار!😮ممنون😞 -چیشده لیدی جونم حالت خوش نیست وای😨تو چرا رنگت سفیده⭕ -چیزی نیست یکم حالم بد بود الان بادی به کلم خورده خوبم. -لیدی انقدر به من دروغ نگو بگو چی شده ! -ام ام راستش یکی امده جای منو گرفته جلوی یکی. -مطمعا باش همه چیز درست میشه تازه من پیش تو هستم.
دیگه احساس تنهای نمیکردم و خیلی خوشحال بودم کت نوار هی چیز های بامزه می گفتم و منم میخندیدم😄حالا میفهمم اون چقدر بامزه است😄اون منو با چوب دستیش برد بالای پاریس.و با هم رفتیم به بستنی آندره و بستنی خریدیم،خوردیم.حالم دیگه خیلی خوب بود و دوتا خال مونده بود که به حالت عادی برگردیم.خداحافظی کردم و کت رو بوسیدم💏و رفتم.دیگه حالم خوب بود.رسیدم به خونه و به حالت عادی برگشتم.انقدر گشنه امد بود که کلی شام خوردم فردا صبحونه ام رو خوردم و رفتم مدرسه وای الان چقدر خوش حالا کاگامی قراره بره ژاپن و دیگه مدرسه نمیاد من دوباره رفتم پیش آلیا و زندگیم خوش شد👯
تمام شد. بچه ها کامنت یادتون نره من اینو تو 55 دقیقه مینویسم تازه کلی هم سرش فکر می کنم چی بنویسم.اما شما آخرش یه ربع این تستو انجام میدید.پس لطفا کامنت بذارید🙏🙏🙏🙏🙏🙏چالش👩 👨 از ده صفحه تست چند تارو درست جواب دادی؟ حتما تو کامنت بگو عزیزم.دوستت دارم.منتظر لیدی باگ🐞13 باشه قراره حویت یکی فاش بشه.پس منتظر باش چون یا فردا یا پس فردا میاد.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــالی لطفا به داستان منم یه سر بزن😘😘😘😘
باشه
۴ درست ۶ غلط
دوستان ممنون که کامنت گذاری کردید😉😄
۴ تا درست زدم عالی بودش
تستت عالی بود.
چالش: من 7 تارودرست جواب دادم 🔁
عالی بود من ۳تا درست زدم
داستان منو هم بخونید