10 اسلاید چند گزینه ای توسط: S.T.Y.H💙 انتشار: 4 سال پیش 205 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
این قسمت خیلی مهمه اینم بگم قسمت بعدی شگفت انگیزه😱خیلی خفنه و این قسمتم به قسمت بعدی مربوط میشه😣 آنچه در قسمت قبل گذشت: وای حاک ماث دوتا گرگان داشتً..........دیدم تو دست مایورا یه چیزی هست.....وای جعبه معجزه گر هاست....کت نوار من به درد هیچی نمیخورم......نه تو شگفت انگیزی......یه ورد های جادویی خوند...من شدن نگهبان.......
با کت یه قرار گذاشته بودم بدون تلف کردن وقت تبدیل شدم و از خونه زدم بیرون و رفتم جایی که قرار بود بریم(رو یکی از ساختمون ها)وقتی که رسیدم کت نوار نیومده بود.تو دلم گفتم:وای آخه چقدر این منو زجر میده😈
از زبان آدرین👈امشب با لیدی باگ یه قرار داشتیم.سریع تبدیل شدم و از پنجره اتاقم رفتم بیرون.و یه هدیه برای اون برداشتم و رفتم اون جایی که قرار بود بریم،وقتی رسیدم اون هنوز نیومده بود.هس شوخ طبعی من گل کرد و رفتم یه کناری پنهان شدم،قبلا از اینکه رنگم سیاه بود ناراحت بودم اما خوش حالم چون خیلی خوب تو شب پنهان میشوم😀یهو دیدم لیدی باگ امد.و داشت با خودش کلنجار میرفت«گوش های منم تیز فکر کردم داره ازم تعریف میکنه😍یهو سریع پریدم جلوی اون و اون طوری پرید که من از خنده قش کردم.
_هی!چرا این جوری تو وارد میشی!
_خوب گربه ام دیگه😗
_اون چیه پشتت قایم کردی؟
_ای یه گله به به!راستی دیگه این دفعه تحقیق کردم و فهمیدم که رنگ صورتی🌸،برای شادی و قدردانی هست پس ردش نکن.بفرما🙆
_مطمعنی که صورتی به معنی عشق در نگاه اول نیست😏
_نه!نه!اون رنگ ارغوانی بود.شایدم آبی.😓نه!فکر کنم همون ارغوانی بود.😭انقدر منو اذّیت نکن.
_باشه!ممنون به به!چه بوی خوبی.
_خب!چه کار داشتی؟
_ما دست تنها هستیم،قبلا مستر فو از دور مراقبمون بود اما الان اگه اتفاقی بیوفته ما دیگه کسی رو نداریم که بخوایم روش حساب کنیم.پس باید چند تا یار کمکی برای خودمون جمع کنیم.
_منظورت اینه که قراره هرکول های دیگه هم بیاریم وسط؟
_کاملا مطمعا نیستم آخه من تازه نگهبان شدم.حتی نمیدونم خودم از نگه داشتم این معجزه گر بر میام😔
_معلومه که ازت بر میاد.تو شگفت انگیزی،میشه گفت تو تنها اعجوبه ای در پاریس و تنها کسی هستی که منو چند بار نجات دادی.
_درسته!
_حالا چه کسایی رو می خوای بیاری؟راستی دیگه کلویین بی بهش میراکس نمیدی😐یا که میدی!
_اوندش بعدا خودت میفهمی کیا هستن دومندش نه دیگه امکان نداره😣😣😣😣😣😣😣بای بای پیشی من باید برم فردا مدارس تعطیل هست پس باید ازشون تست بگیرم😏خداحافظ.
_بای بای😍
از زبان لیدی باگ:و بعد سریع دور شدم و رفتم خونه«خال ها ناپدید»تیکی بیا اینمیه ماکارون باید معجزه گر هارو بردارم.😊از زبان کت نوار:لیدی خیلی سریع ازم دور شد و تا وقتی که ناپدید شد به آسمون چشم دوخته بودم،بعد یادم افتاد که قرار بود خیاط بیاد تا یه لباس جدید برام بدوزه.الان دوباره مثل شب کریسمس فکر میکنن که دزدیدنم،و سریع رفتم خونه«پنجه ها داخل».
مرینت:گردنبند روباه و دستبند لاکپشت رو برداشتم و گذاشتم تو کیفم((از زبان ستایش:وقتی به لیدی باگ تبدیل میشه کیفش میشه یویو😉))و رفتم پایین تا شام بخورم و بعد برم بیرون.سریع خوردم و گفتم که من یه کار کوچیک میکنم و بعد می خوابم اینم بگم فردا صبح زود باید برم بیرون پس شب بخیر و از دور براشون بوس فرستادم😘رفتم بالا و دوتا نامه نوشتم و گذاشتم تو کیفم،لباسم رو عوض کردم و گرفتم خوابیدم.
_شب بخیر تیکی
_شب بخیر مرینت.
صبح ساعت 5 بیدار شدم و اون نامه هارو به خونه آلیا و نینو بردم و خیلی آرومتو اتاق هاشون گذاشتم🙌تو نامه نوشته بودم که ساعت 9 آلیا زیر برج ایفل باشه و ساعت 17 هم نینو زیر برج باشه تا بهشون تمرین بدم.اول آلیا امد.
_سلام لیدی باگ!چی شده؟
_سلام آلیا باید بگم که به کمکت نیاز دارم.می تونم روت حساب کنم
_بله! باید چ کنم؟
_بیا این معجزه گرت تبدیل شو زود.
_تریکس بیا حمله ور بشیم😋
از زبان ریناروژ:تبدیل شدم و با لیدی باگ رفتیم رو برج،اون بهم تمرین های خیلی سخت داد. و تا وقتی که مدت زمانش تموم بشه میراکسم دستم بود.بهم گفت که امشب یه نامه تو اتاقم هست توشو باز کنم و اینکه نباید از این ماجرا ها به کسی. چیزی بگی و بعد میراکسمو گرفت و رفت. منم رفتم. خونه.
لیدی باگ:رفتم خونه و به حالت عادی برگشتم.بیا تیکی اینم یه ماکارون تازه و خوشمزه،بخور و نوش جانت آماده باش غروب باید بریم به نینو تمرین بدیم و بعد رفتم پایین وای گند زدم.
مامانم گفت:مرینت مگه تو پنج ساعت پیش نرفتی بیرون!پس کی امدی که الان بالا بودی؟
_ای وای.نه مامان من چند ساعت پیش امدم آره یه مدتی میشه😫بهتره یکم استراحت کنی من برم میز رو بچینم😓خداحافظ.
و بعد ناهار رو خوردم و سریع رفتم تو اتاقم.بعد ظهر شد و زدم بیرون.و تبدیل شدم و رفتم زیر برج ایفل🗼وقتی رفتم نینو اونجا بود.من اونو تمرین دادم و خیلی عالی بود🙌به اونم گفتم شب یه نامه تو اتاقت هست و....بعد معجزه گرش رو گرفتم و رفتم پشت یه سطل آشغال به حالت عادی برگشتم🙌و رفتم خونه.شب که همه خواب بودم نامه های جدید رو گذاشتم سر جای مقرر.و امدم خونه و گرفتم خوابیدم.
بزن صفحه بعد.
فردا بیدار شدم.و رفتم مدرسه.و بعد تعطیلی تبدیل شدم آخه امروز قرار بود آخرین امتحان رو از آلیا بگیرم.رفتیم جایی که قرار بود آلیا بیاد.رفتم و یه جعبه معجزه گر برداشتم ولی معجزه گر روباه رو توی اون نذاشتم و اونو دادم به الیا.
_آلیا سزار این معجزه گر توست ولی تا وقتی که بهت نگفتم نباید در اونو باز کنی فهمیدی تا وقتی که بهت نگفت نباید بازش کنی!
_باشه ولی یه سوال تو و کت نوار هم وقتی میراکس هاتون رو گرفتید انقدر تمرین دیدید؟
_نه!آخه اون موقع وقت نشد!
_باشه خداحافظ.
_بای بای.👐👐👐
لیدی باگ:من رفتم و هنوز یه جعبه معجزه گر برداستم ولی دستبند لاکپشت رو توی اون نذاشتم و رفتم دادمش به نینو و همون حرف هایی که به ریناروژ زدم به اونم زدم و امدم خونه😗😗😗
بعد مدتی رفتم پیش آلیا و جعبه رو ازش گرفتم.اما کاملا معلوم بود که آلیا بهش دست نزده پس من گردنبند واقعی رو به اون دادم.و حتی شیرینی های جادویی هم که برای اون درست کرده بودم بهش دادم و گفتم فقط دو موقعیت های خیلی فوری باید تبدیل بشی و هیچ کس حتی نینو از این ماجرا چیزی ندونه و در این رابطه باحاش حرف نزن روت حساب کردم.خداحافظ.
و حالا رفتم پیش نینو اما اون گفت توی اینکه هیچ میراکسی نبود😓فهمیدم که اون برای داشتن معجزه گر برای آماده نیست پس گفتم از این چند روز به کسی چیزی نگو حتی به آلیا و اگه مشکلی پیش امد بهت میراکستو میدم😚و برگشتم خونه.
بچه ها این داستان فقط مقدمه ای برای داستان های بعدی بود.پس لطفا نگید بیخود بود فقط در این قسمت خواستم بگمرکه معجزهرگر روباه برای همیشه پیش آلیا میمونه😚کامنت بذارید😖لطفا😔تر و به خدا کامنت بذارید.
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
ستایش تو را خدا پارت بعد را زود تر بزار 🥺
عالییییییییییییی💚✨🌺💖🥰
عااااالییییئیییئیی مثل همیشه😘😘😘😘
خوب بود
داستان منو هم بخونید
عالی عالی عالی حتما بعدی را بزار خیلی باحاله راستی چند سالته و اینکه من داستان گزاشتم چرا انقدر در حال برسیه؟
عـــــــــــالـــــــــــــی(。♡‿♡。)