عشق پنهان پارت 7 🍡

جرعت و حقیقت ام هفته دیگه شروع می کنم 🛼🌘

قبل از اینکه شروع کنم ام پارت بعد شرط داره 10 کامت 15 لایک ❤🖊

راوی : خب دوست سانا اومد خونه شوگا که سانا بود . (بچه ها علامت دوست سانا تا وقتی که اسمش نگفتم & اینه) & سلاممممم خوبی سانا : عر خوبم مرسی تو چی & هعی بد نیستم 😄💔 سانا : چی شده & اون پسره که گفتم. زنگ زدم بهش تا ازش معذرت بخوام . بعد یکم پول میخواستم ازش نه اینکه باهام باش. سانا : چرا به من نگفتی بهت بدم 😕 & خبب نمیشه که تو 1000 میلیون دلار داری 🥲 سانا : یااااا چقدر زیاددددددد😟 & اره بدهکارم سانا : ای بابا حالا درس میشه & 😅💔اوهوم. حالا واس تو چی شد اون پسره سانا : اوههههه بزا تعریف کنم(کل ماجرا رو تعریف کرد) & عرررررررر چقد باحال سانا : اینجام خونه اون 😌😂 & اوههخهخخ خوب ایشالا بهش برسی سانا : تنککک. تو ام ناراحت نباش درس میشه

خب بریم سراق شوگا . راوی : شوگا داشت میرفت سمت خونه تا با سانا حرف بزنه که یه گل فروشی دید . شوگا : یه گل فروشی دیدم که گل های خیلی قشنگی داشت. پیش خودم گفتم بزا من که میخوام به سانا یگم.... حداقل یه گل بخرم شوگا : رفتم تو(علامت گل فروش +) + سلام اقا 🙂 شوگا : سلام ام من یه گل واس ی یه دختری میخوام که تازه میخوام بهش اعتراف کنم. به نظر شما کدوم بهتره + اوه اوه پس باید یه گلی بخرید به برازنده اش باش 🤭🍃 شوگا :😂 اون که اره .. . عکس سانا رو بهش نشون دادم + وای چه خانم زیبایی بهتون میاد خب این گل قشنگه 😄 شوگا : اره خیلی قشنگه. خیلی ممنون همین میبرم. ☺🍡 شوگا : گل گرفتم و رفتم سوار ماشین بشم که.

جین زنگ زد. جین : سلام خوبی چی شد کجایی گفتی بهش... شوگا : اروم اروم... جین :😅 هوف باش شوگا : دارم میرم پیشش براش یه گل گرفتم که رسمی تر باش :/😂😐 جین :😐 اها باش خوب کار خوبی کردی شوگا : حالا این میا رو چی کار کنم جین : گفتم که من درستش می کنم شوگا : اما چطوری.؟ اخه اون منو دوس نداشت که خودش گف من بهت علاقه ندارم و.... بعد رفت جین : فک کنم به خاطر پول اومده چون من به بچ ها سپردم گفتن که بدهی داره اونم مقدار زیاد شاید خواسته از تو پول بگیره شوگا : هاااا... نمیدونستم شاید اما نباید بزارم یه موقع سانا رو بپرونه 🤡 جین : اوهوم حالا بازم من پیگیری می کنم

شوگا : مرسی راوی : شوگا بعد از تشکر تلفن قطع کرد و سوار ماشین شد و به سمت خونم حرکت کرد. ترافیک خیلی بدی شده بود و سانا هم نگرانش بود سانا : وای چرا دیر کرد برا زنگ بزنم بهش. 😕 & اره برو زنگ بزن مکالمه سانا و شوگا بیب بیب بیب شوگا : الو جانم کاری داشتی؟ ☺ سانا : سلام ام کجایی دیر کردی. نگرانت شدم 😟😅 شوگا : تو نگران من شدی. یعنی اینقدر مهم برات 😁 سانا : خ... خب اره مهمی برام. 🤭 شوگا : (وقتی این گف من دلم لرزیدددددد) م... مرسی عزیزم من الان تو ترافیکم تا یه 10 دیقه دیگه اونم جام. سانا : باش بیایی 10 دقیقه بعد 🤡 شوگا : یکم استرس داشتم... اما باید بگم بهش رفتم بالا و زنگ زدم و رفتم تو سلام کردیم به هم و . با صحنه ای که دیدم شکه شدم اون....

خببب این پارت تموم شد😄🍃 وقتی شرط انجام شد پارت بعدو میزارم 🛼💕 ناظر جونم لطفا منتشر کن براش خیلی زحمت کشیدم 🥲💔