مبصر کلاس ما پارت ۶

ـ خیلی خوب مادر نمیای؟؟ ـ نه مامان جــان بــای ـ فداتشم مادر خدافظ..... هـــوف ................

سولینا: امــم جک میگم میخوای مدرسه ما ثبت نام کنی کع با هم باشیم؟ جک لبخندی زد و گفت: هــوم آره خیلی هم عالی.... سولینا: هــوم باشع..... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ معلم: بچه ها... شاگرد جدید داریم...... پسرم بیا داخل... جک: سلام جک (یع فامیلی بزارین حوصله ندارم بگردم یع فامیلی خارجی پیدا کنم 😐) معلم: خـوب حالا باید همه اسماشون رو بهت بگن ..... (خوب نمیخوام حوصلتون سر بره پس میریم بعد معرفی ) خوب....... جک برو پیش آرشیدا بشین............ مبصر: ببخشید دیر کع نیومده.... معلم: نع گلم.... در ضمن با این کارات فقط دانش آموزا رو فراری میدی..... مبصر: هه..... چشم خانم......

#جک قیافه ی این مبصره چقدر آشناس.... وایسا وایسا.... این پسره همون زنس که با پدرم..... نه نه حتما اشتباه کردم شاید دوستش یا خواهرش بود آخه زنع خیلی جون بود (حقایق پنهان 😐)

استراحت.....

بچه ها زنگ تفریحم تموم شد....

خدافظ.....