از زبون سوزی👇 سلام من سوزی ام و خب راستش یتیمم و توی پرورشگاه زندگی میکردم تا الان که زدم بیرون.من یه هکرم و خیلی توی هکری ماهرم. ادامه داستان.... داشتم تویه یه کوچه ی تاریک رد میشدم که یهو یکی منو براید استایل لغب(برعکس بخونید😓) کرد من هی تقلا میکردم که ولم کنه ولی سفت تر میگرفت.وقتی که داشت میدویید کلاهش از سرش برداشته شد و با جیزی که دیدم راستش پش.ما.م ریخت😂
اون اون نامجون بود دوست دوران دبیرستانیم😀 وقتی که خواستم حرف بزنم یه دستمال گذاشت زیر دهنم بی.شع.ور. بعد از ۱ یا ۲ ساعت.... بیدار شدم و دیدم که روی یه تخت خیلی نرم و توی یه اتاق خیلی بزرگ با تم مشکی ام. همینجوری داشتم اینور و اونور و نگا میکرم که دیدم نامجون اومد تو😑. سوزی:خب یه ندا بده شاید من آماده نبودم. نامجون:میخوای واسه چی اماده بشی. سوزی:واسه حرف زدن با بهترین دوستم کیم نامجون. نامجون:باشه حالا برو توی اتاق پرو و این لباسو بپوش(مثلا دست نامجون یه لباس بود😂). سوزی:باشه رفتم و لباسه رو پوشیدم خیلی خوشگل و خفن بود یعنی احساس میکردم عضوی از مافیام😂

اون اون نامجون بود دوست دوران دبیرستانیم😀 وقتی که خواستم حرف بزنم یه دستمال گذاشت زیر دهنم بی.شع.ور. بعد از ۱ یا ۲ ساعت.... بیدار شدم و دیدم که روی یه تخت خیلی نرم و توی یه اتاق خیلی بزرگ با تم مشکی ام. همینجوری داشتم اینور و اونور و نگا میکرم که دیدم نامجون اومد تو😑. سوزی:خب یه ندا بده شاید من آماده نبودم. نامجون:میخوای واسه چی اماده بشی. سوزی:واسه حرف زدن با بهترین دوستم کیم نامجون. نامجون:باشه حالا برو توی اتاق پرو و این لباسو بپوش(مثلا دست نامجون یه لباس بود😂). سوزی:باشه رفتم و لباسه رو پوشیدم خیلی خوشگل و خفن بود یعنی احساس میکردم عضوی از مافیام😂

اون اون نامجون بود دوست دوران دبیرستانیم😀 وقتی که خواستم حرف بزنم یه دستمال گذاشت زیر دهنم بی.شع.ور. بعد از ۱ یا ۲ ساعت.... بیدار شدم و دیدم که روی یه تخت خیلی نرم و توی یه اتاق خیلی بزرگ با تم مشکی ام. همینجوری داشتم اینور و اونور و نگا میکرم که دیدم نامجون اومد تو😑. سوزی:خب یه ندا بده شاید من آماده نبودم. نامجون:میخوای واسه چی اماده بشی. سوزی:واسه حرف زدن با بهترین دوستم کیم نامجون. نامجون:باشه حالا برو توی اتاق پرو و این لباسو بپوش(مثلا دست نامجون یه لباس بود😂). سوزی:باشه رفتم و لباسه رو پوشیدم خیلی خوشگل و خفن بود یعنی احساس میکردم عضوی از مافیام😂(☝️لباس سوزی)
وقتی پوشیدمش نیم ساعت فقط داشتم خودمو نگا میکردم😂وقتی اومدم بیرون نامجون بهم زل زده بود سوزی:چیه خوشگل ندیدی؟ نامجون:دیدم همین الانم دیدم. سوزی:بسه بسه چیکارم داشتی. نامجون:رییس کارت داره سوزی:رییس دیگع کدوم خر.. خواستی حرفتو ادامه بدی که نامجون جلو دهنتو گرفت نامجون:هیسسسسسس میدونی اگه رییس اینو بشنوه چیکارت میکنه. سوزی:هممممم مممم هههه ممممم(تلاش برای صحبت😂) ناممون:باشه الان برمیدارم دستمو. سوزی:هه هه(نفس کشیدن😂)آخیش نفسم بند اومد باشه بابا دیگع شحف(برعکس بخونید)نمیدم.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
فالویی بفالو
اوکی
پارت بعد لطفاا
نمیخوای پارت بعد را بزاری؟؟
من کپک زدم 😐💔
واقعا بنو ببخشید مثل اسکلو فکر میکردم اکانتم پریده وگرنه الان پارت ۱۰ بودیم
عالی بود پارت بعد پلیزززز
توی بررسیه
این پارت یک رو هزار بار توی بررسی گذاشتم هی رد میشد که بلاخره موفق شدم😂
ولی چشم هرچه سریع تر میزارم
عــــــــــــالـــــــــــــی
پارت بعد
اوکی💜