سیلام اومدم پارت اخر داستان
از زبون ملکه منکوت :اینهم مثل اسکل های دیوانه نشسته بودم تو باغ حیاط قصرم داشتم به این اریزه وکارهای حرمسرا رسیدگی میکردم ..پیف خدا کی حوصله داره حالا ایش ....با بی حوصلگی
تمام پرتشون کردم انور ....به نظرم بریم یه صفا سیتی کنیم دیگه .
روم کردم سمت بی هونگ :هوی بی هونگ. اون ،،،،بله اولیاحضرت
،،،من :پیف ای خدا اولیاحضرت دیگه چه صیغه ای هست .اکهی ..
بی هونگ :بانو خواهشاً عصبانی نباشید اینطوری به فرزندتان اسیر میزنید ...من :پیف باشه ...نمیدونم کی میشه تا از بلا نجات پیدا کنم ......از وقتی که ملکه شدم تقریبا ۱ماه وخورده ای شده .پیف
دیگه حوصله سرما زدن با هیچ کدوم از این صیغه هارو ندارم ...
خدا ...بریم یه سری به اعلاحضرت گرامی بزنیم بزنیم درچه حاله ...
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
20 لایک
فصل ۲ پارت ۱ پلیز آخه داستانت جالب بود و اگه اینجوری تموم شه واقعا باحال نمیشه اجی😵☹🥺
اها باشه میذارم جلد دومش رو آجی
قربون دستت اجی
ما تا پارت ۱ فصل ۲ رو نبینیم آروم تمی گیریم 🤣🤣🤣😂😅
خیلی ممنون دارم رو فصل دومش کارمیکنم ببینم چی باید بنویسم فعلا یه داستان جدید رو شروع کردم
حتما بزار خیلی عالی بود
ممنون
خیلی.عالی.بییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
اصن.عر.هق.اشک.خون.عرق.جیغ.جر.همش.باهم
ممنون
عالی بودددد
ممنون اجی
دوستان سلام دوستان بنده جلد دوم هم داره با اسم ملکه قلب سرخ ..تو نظرات بهم بگید که ایا جلد دومش رو بزارم یانه .....
سلام آجی گشنگم
اره حتما بزار