
خب دوستان این پارت یکم هیجانیه💖🐞🌸
مرینت:تغییر شکل دادم ،گربهی سیاه همون لحظه ظاهر شد، سلام بانوی من ! لیدی باگ:سلام کت نوار،بعد از روی ساختمون هارفتن بالا و با شرور ها جنگیدن کت:لیدی باگ بپر! لیدی باگ :پرواز کرد، کت نوار:اه یاد گرفتی پرواز کنی چه خوب😀 شرور:حتی اگر لیدی باگ پرواز هم بکنه نمی تونه من رو شکست بده😈
لیدی باگ از گردونه ی خوش شانسی و گربه ی سیاه از پنجه ی برنده استفاده کردن و شرور رو شکست دادن ،لیدی: بزن قدش👊 کت نوار :لیدی باگ میای امروز باهم بریم بستنی بخوریم؟ لیدی باگ:اگه وقت باشه شاید بیام! کت نوار:الان که شروری نیست منم بی کارم فعلا بیا دیگه!لطفا💖 لیدی باگ:باشه🙂
لیدی باگ :قبول کرد و کت نوار خیلی خوش حال شد اونها به بستنی فروشی آندره رفتن ولی بستی فروشی تازه تعطیل شده بود، کت نوار:نههههه😣😢 لیدی باگ:اشکالی نداره کت میتونیم برای روزهمکار بیایم اینجا ! کت :چه فکر خوبی😄 همون لحظه خبر نگار ها پیداشدن
خبر نگار ها دویدن به سمت لیدی باگ و کت نوار، نادیا شاماک:سلام قهرمان های پاریس من نادیا شاماک هستم و الان همه ی مردم شما رو میبینن!چه حرفی دارین که به مردم بزنین☺ لیدی باگ:مردم پاریس من و کت نوار برای همیشه از پاریس محافظت میکنیم و اجازه نمی دیم که شروری به شما اسیب برسونه👊 کت:حرف منم همین بود😸 در همون موقع کلویی پرید تو بغل لیدی باگ💖 لیدی باگ:😑 کلوی:😙😍💖💖🐞🐞
کت نوار:😸😸،اوه من باید برم وقتم داره تمام میشه!خداحافظ بانوی من😽 لیدی باگ:بای بای کت نوار🖐😊 کلویی: لیدی باگ امضاء بده لیدی باگ😐😥✒🗒بفرما،من دیگه باید برم بای بای، الیا:لیدی باگ به کانال من سربزن!!😭😭من دیر رسیدم😣 کلویی:کی زود رسیدی که این دومین بار باشه؟🙄
لیدی باگ پرواز کرد و به خونه رسید ، کت هم به خونه رسید.،اون خیلی خوش حال بود که قرار با لیدی باگ بستنی بخوره.کت نوار به لیدی باگ علاقه مند بود،به خاطر همین خواست یه نامه برای اون بنویسه و براش به عنوان روز بهترین همکار بهش بده بهادرین تبدیل شد و روی صندلی نشست و خوب فکر کرد که همون لحظه کسی در زد ناتالی در رو باز کرد،ناتالی:ادرین کاگامی اومده، کاگامی:سلام ادرین 💖🖐 ادرین:سلام کاگامی چه خوب شد اومدی!من می خواستم یه نامه برای همکارم بنویسم کاگامی:همکارت؟ ادرین:ببخشید منظورم دوستمه که باهم کلاس رانندگی میریم!😅😓 کاگامی:مگه تو کلاس رانندگی میرفتی؟ ادرین :اره تازه دارم میرم😅😅!! کاگامی:همکارت دختر یا پسر؟
ادرین:دختره! کاگامی:بنویس سلام همکاره خوبم روز همکار رو بهت تبریک میگم ممنون که این همه در کلاس رانندگی کمکم کردی،اگر تو نبودی من نمی تونستم خوب رانندگی کنم،تودرکلاس رانندگی بهترین دوست من هستی !💜 ادرین:😐باشه ممنونم!✋ کاگامی :خواهش😌💜 کاگامی:ادرین میشه از پنجره بیریم بیرون و باهم پرواز کنیم از بالای ساحل خوش میگذره خواهش میکنم💟 ادرین : بابام مثل همیشه اجازه نمی ده😦 کاگامی :اگه یواشکی بریم اون نمیفهمه😈
ادرین نتونست نه بگه و قبول کرد. ادرین:باشه😟 کاگامی:تصمیم خوبی گرفتی🙄 بعد کاگامی دست ادرین رو گرفت و دوتایی از پنجره بیرون رفتن و تو اسمون پرواز کردن، مرینت از دور کاگامی و ادرین رو دید، مرینت:چییییی!😲کاگامی بدددددددد😲 مرینت پشت سرشون پرواز کرد و سریع خودش رو بهشون رسوند، ادرین متوجه ی مرینت شد،
ادرین:مرینت چه خوب که اومدی😄 مرینت:اممممم سلام😶☺ کاگامی:ادرین فکر میکردم که قراره دوتایی بریم! مرینت :اگه بخوای من میرم! ادرین:نه نیازی نیست توهم بیا ،کاگامی یه روز دیگه دوتایی میریم☺ کاگامی:باشه😊 ادرین دست مرینت رو گرفت مرینت دست کاگامی رو گرفت ،یعنی مرینت اومد وسط ادرین و کاگامی همشون باهم در اسمون پرواز کردن ،تا به دریا رسیدن واز بالای دریا پرواز کردن ادرین:وای تاحالا اینقدر بهم خوش نگذشته😁 کاگامی:به منم☺ مرینت :اره خیلی خوبه! ادرین:مرینت اگر تو نبودی اینقدر به من و کاگامی خوش نمیگذشت☺ مرینت :لپ هاش سرخ شد و به دریا نزدیک شد وحواسش نبود که افتاد تو اب! ادرین:مرینتتتت!! کاگامی:واییییی نهههه، مرینت:کمک،!بال هام خیس شده نمی تونم پرواز کنم! ادرین و کاگامی به سمت مرینت سریع پرواز کردن که یکنفر مرینت روبه پایین اب کشید .کاگامی:نههههههههههه چرا. ادرین:نهههههههههههههههههههههه
خب دوستان بقیه ی داستان برای پارت بعد💜💟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی ممنون
ممنونم🌸🌸🌸
عالی بود اگه یه داستان غمگین اما در عین حال زیبا می خوای به داستان من سر بزن مطمئن باش پشیمون نمیشی😉داستان میراکلس من معمولی نیست قراره خیلی جالب بشه.
حتما سر میزنم🌸
پارت بعد رو زود بنویس
حتمااا نوشتم!🌸💖