من با تو نمیتوانم (تهیونگ) p4

من(تهیونگ): ا/ت نگران نباش من اینجام. من:تهیونگ اگه تو نباشی من نمیتونم زندگی کنم. بایست من تویی تو. خواهش میکنم مراقب خودت باش.(با هق هق) تهیونگ..خواب دیدم چندتا هیتر اومدن بیمارستان و تورو به قدری کتک زدن که بیهوش شدی. من: ا/ت من اونقدرا هم ضعیف نیستمااا

ا/ت: راستی چرا اومدی اینجا اتفاقی افتاده من: ببین ا/ت من یچیزی میخوام بهت بگم. دو سال پیش همو توی یه فن ساین دیدیم . من وقتی اومدیم بیمارستان ع.ا.ش.ق.ت شدم و امروز خواستم بهت اعتراب کنم ا/ت:تهیونگ تو گریه کردی ؟ من:چی ا/ت: چشمات قرمز شده و پف کردا

من: خب راستش وقتی بیهوش شدی خیلی نگران شدم. ا/ت: اها. من:راستی ا/ت امروز مرخص میشی هاا. میخوای بیای خوابگاه پیش ما؟ ا/ت:تهیونگ چی میگی؟ من:خب تو جایی رو نداری بری بیا پیش ما .......داستان از زبان ا/ت..... تهیونگ منو برد به خوابگاه. وقتی احوال پرسی تموم شد رفتم کنار شوگا.....مکالمه ا/ت و شوگا... من: شوگا یچیزی میخوام بهت بگم شوگا:بگو من:شوگا دوست من تورو خیلی دوست داره. اهنگات رو از حفظه. تازه اتاقش هم پر عکسای توئه. میای فردا باهم بریم دیدنش. میخوام سوپرایزش کنم شوگا: خب باشه میام. منو کادو پیچ کن تا حسابی حسابی سوپرایز بشه من:باشهه .....پایان مکالمه....

.....فردا صبح.... من:شوگا اماده ای؟ تهیونگ:کجا من: تهیونگ مگه بهت نگفتم میریم خونه دوستم ایوانکا. شوگا: بریم ؟ من:بریم ......در خونه دوست.... من:ایوانکا درو باز کن برات هدیه اوردم. ایوانکا:چی اوردی؟ من:شوگا اوردم ایوانکا: چی چی پوستر شوگا یوهوووو بزار بازش کنم شوگا:سلام ارمییییی ایوان‌کا:شو..شوگا تو واقعی هههستی

من:تولدت مبارک خانم ایوانکا ایوانکا: ا/ت خیلی ازت ممنونم حیلی خیلی خیلی خیلی. این شوگاس کسی که من ارزو دیدنش رو داشتم شوگا: تولدت مبارک (ا/ت تولد منم بیار شوگا رو😓) ....توی خوابگاه.... تهیونگ: ا/ت جدیدنا قلبت درد نگرفته؟؟ من: چرا تهیونگ صبح که با شوگا رفتم اصلا نمیتونستم نفس بکشم تهیونگ: بیا اینو بخور خوب میشی .....داستان از زبان تهیونگ.... اون گفتش که نفس کم اورده. یعنی داریم روز به روز به روز م..ر..گ..ش نزدیک تر میشیم. رفتم بیرون و تو اتاقم تا تونستم گریه کردم.

خب خب خب ارمی قشنگم اینم از پایان تست😄😄😄😄لایک کامنت و فالو یادتون نره هااا😁😁😁😊 افرین حالا خدانگهداررر😍