
سلاااااام خوبین؟؟ دوستون دارمممم مرسی از حمایتاتون😘✨🙏🏻💜
یک هفته بعد از دید ماریا: تو اون یه هفته من تو خونه پسرا بودم و اوناهم همه کارامو انجام میدادن بعد از اینکه ماچرای برگشتنمو به کوک گفتم هم خوشحال شد که اونو انتخاب کردم هم ناراحت شد که خانوادمو از دست دادم منم خودم ناراحت بودم و میترسیدم از اینکه کوک بخواد ولم کنه و اون موقع بود که نه کوکو داشتم نه خانوادم! امروز کوک ته و جیمینو یجوری دست به سر کرد تا بتونه بیشتر با من وقت بگذرونه چون من حال و حوصله بیرون رفتن نداشتم برا همین تصمیم گرفت با من تو خونه وقت بگذرونه.
از دید جیمین: کوک اومد تو اتاقمو کلی بهونه اورد که خیلی وقته بیرون نرفتیو اینا پاشو برو بیرون یه دوری بزن ^کوک اگه میخای با میاریا تنها باشی فقط کافیه بگی دیگه انقدر بخونه نیار +نه اونجور که فکر میکنی نیست فقط میخواستیم یکم برا خودمون باشیم همین ^مشکلی نیست کوک من میرم ته هم کلن امروز میخاست بره بیرون +ممنون چیمی کوک رفت منم گفتم بهتره از فرصت استفاده کنمو با سویون قرار بزارم (توی این چند وقت از حسم نصبت بهش مطمئن شده بودم (چتاشون) ^سلام سویون میتونم چند دقیقه وقتتو بگیرم؟ "او سلام جیمین شی....اره بفرمایید ^لطفا انقدر رسمی نباش معذب میشم! بهم بگو جیمین "اوکی جیمین ^خوبه ...ام خب میخواستم ببینم وقت داری باهم بریم بیرون؟ "اممم خب چرا ک نه...همه بچهای دبیرستان ارزوشونه با تو بیان بیرون معلومه ک قبول میکنم ^ خجالتم نده....پس من ساعت 6میام دنبالت. "اوکی منتظرم. ^💜 "🌸❤️ خب پاشدم رفتم دوش بگیرم که اماده بشم از دید سویون بلوررررم نمیشد که جیمین باهام قرار بزاره ساعتو نگاه کردم ساعت چهار بود پاشدمرفتم دوش گرفتم بعد موهامو خشک کردم یکم بالم لب زدم (خودش چون خوشکل بود فقط بالم لب زد) و رفتم لباس انتخاب کنم. خیلی استرس داشتم تو فکر بودم که چطوری رفتار کنم که گوشیم زنگ خورد.

^الو سویی "سلام جیمین ش....اوه هواسم نبود سلام جیمین😁 ^من پایین منتظرتم "اومدم دارم کفشامو میپوشم ^اوکی قطع کرد از دید جیمین: در باز شد و اومد بیرون تو دلم گفتم ی دختر چطور میتونه در عین کیوتی انقددد جذاب باشه انقد قلبم ضربانش بالا بودکه احساس میکردم الانه که از سینم در بیاد ^اممم او ..خو...دتی؟! "پس میخواستی کی باشه؟ ^اخه ..خیلییی خو..شکل ..شدی! "یعنی میگی زشت بودم که الان خوشکل شدم؟؟؟ ^نه نه منظورم این نبوددد...میگم که خوشکل بودی خوشکل تر شدی. لپاش قرمز شد و گفت "ممنون☺️ (استایل سویون و جیمین)😍
باهم رفتیم یه رستوران رفتیم داخل نشستیم گارسون اومد خواست سفارش بگیره (علامت گارسون@) @او یه کاپل جذاب و دوست داشتنی ..چی میل دارین؟ ته دلم عاشق اون گارسون شدم که این حرفو زد یعنی انقد بهم میومدیم؟؟ اخه اونجا همه کاپل بودن و این گارسونه برای همین اینجوری فکر کرده بوده خلاصه اصلن حرف گارسونو به روی خودمون نیاوردیم و غذامونو خوردیم بلند شدم و من خواستم برم سمت صندوق تا حساب کنم که سویون گفت "صبر کن منم بیام که مستقیم بریم سمت ماشین ^اوکی بیا تا من داشتم حساب میکردم سویون گفت "خب من میرم پیش ماشین میمونم تا یکم هوا بخورم رستوران خیلی شلوغ بود برای همین یکم طول کشید تا بخوام حساب کنم و بیرون بزنم خلاصه با هر دردسری بود حساب کردمو رفتم بیرون ک دیدم....
لایک و کامنت یادتون نرهههه تا پارت بعد شمارو به خدای بزرگ میسپارم🥺💃🏼🙏🏻💜
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ببین... شاید باور نکنی ولی... این قشنگ ترین...فیکیه که تا حالا خوندم و تو هم... بهترین کوکی دنیایی... فقط خواستم ادامش بدی و آجیم میشی؟🥺💜
عالی
نایس عاجی
عالیییییی🥺🥺🥺🥺پارت بعدی پلیزززز
عالیییی🥰🥰🥰🥰
پارت بعدی را بزار
عالی بود
پارت بعد پلیززززززززززز
توی پروفایل من قرار گرفت گلم
عالییییییی
پارت بحدی کی میاد؟🥺