نفس بی نفس پارت 7 قسمت اخر

بالا رو ببین حاجی

ا/ت : سلام ؟ یهو برقا روشن شد و دیدم تهیونگ جلوم زانو زده و یه ح.ل.ق.ه دستشه تهیونگ : ا/ت با من ا.ز.د.و.اج میکنی ؟ نمیدونم چرا اشک در چشمانم حلقه زده بود ( ببینید اینم از اثرات خوندن فارسیه ها وگرنه من هیچوقت از این حرفا نمیزنم که 😁😁😁) ا/ت : بله تهیونگ : هورااااااااا و بعدم که دیگه ک.ی.س همه اعضا گروه بی تی اس و کندی گرلز دست زدند ا/ت : تهیونگ این برای توعه کت و شلوارو دادم بهش تهیونگ : اینم برای توعه بعد ح.ل.ق.ه رو دستم کرد .

تهیونگ : راستی سایزمو از کجا اوردی ؟ ا/ت : چیزه خودت گفتی بزنم تو گوگل میاره 😐😌 تهیونگ : اع چه جالب میدونی من سایزتو از مینسو گرفتم در عوضش شماره نامجونو دادم بهش مینسو از خجالت سرخ شد نامجون د.س.ت مینسو رو گ.ر.ف.ت و گفت نامجون : فکر کردید فقط خودتون ق.ر.ا.ر میزارید ؟ نه خیر مام ادمیم😐😐😐😐 اعضای سینگل گروه : چی ؟ شما هم ؟ پس ما چی ؟ ما چهارتا : هوی اروم باشید سینگلای حسود. حسودی ممنوعه .

اون شب باهم کیک و شربت خوردیم و خیلی به منو و تهیونگ خوش گذشت .............. (خودتون عقل دارید بفهمید منظور مرا ) و ا/ت و تهیونگ تا ابد به خوبی و خوشی زندگی کردند .

ت.و.ف. به این زندگی که همش اسلاید اضافه توشه

عکس تهیونگ میزارم

خب بیا بعدی چون مهمه