خب کجا بودیم ؟! اها یادم اومد ! ادامه داستان از زبان شوگا : من دیدم که گوشای اون دختر داره به یِ شکل عجیبی در میاد که یهو کوک آروم در زد و اومد تو و گفت که بیام بیرون منم رفتم بیرون ادامه داستان از زبان کوک :
شوگا رو صدا زدم که بیاد و اونم داشت میومد که نامجون گفت : که شوگا ما میخوایم یِ چیز خعلی مهم رو بهت بگیم . ادامه داستان از زبان شوگا : اومدم پائین و دیدم که همه اومدن و نامجون گفت که : شوگا ما مجبوریم که فردا هم تو این خونه بمونیم و معلوم نیست که چقدر بتونیم بمونیم و فعلا نباید به گوشی هامون دست بزنیم .
و اینکه در مورد اون دختر .... خب .... ادامه داستان از زبان ا/ت : بیدار شدم و دیدم که اون پسره اممم ....اسمش چی بود ؟(نکته چیزایی که تو پرانتز میگم از زبان نویسنده هستش یعنی خودم) آها شوگا نیستش دیدم که یکی از اون پسر ها داره در مورد من داره یِ چیزی میگه برگشتم تو آینه نگاه کردم
دیدم گوشام به حالت قبلی برگشته سریع رفتم دوباره توهم درست کردم ولی اینبار کلاه هم گذاشتم که معلوم نشه و تو تخت دراز کشیدم و به حرف های پسره گوش کردم از زبان شوگا : نامجون گفت که اون دختر عجیبی هست و باید کمی ازش دوری کنیم و اینکه اون راستش اصلا به نظر میاد اممم... میدونم مسخرس ولی انگار میاد و اون انسان نباشه و از یِ دنیای دیگه ای باشه !!!!
ادامه داستان از زبان تهیونگ : نامجون گفت که .... ( ببخشید دیگه نمیخوام طولانی بشه ) منم گفت : نامجون این اصلا امکان نداره که اون انسان نباشه و از یِ دینیای دیگه ای باشع یهو کوک وسط حرفم پرید و گفت : اون دختر تمام ویژگی های یِ... امممم. اصلا ولش کن !
خب عزیزام دیگه حمااااایتتت فراموش نشه قلبونتون بلم (خدانکنه😂😅) خب منتطر چی هستی !؟ بلاااااایک و کاااامنننت فراموش نشه بای بای
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بعد اینکه پارت بعدی رو نوشتم ولی تو صف هست هنوز منتشر نشده
سلام ببخشید که نتونستم بنویسم کرونا گرفتم به زور میتونم بنویسم بازم ببخشید
بعدی پلیززززز❣😍🙂
چشم