پارت 3 مرینت و ادرین

2 سال از ازدواج مرینت و ادرین می گذرد.یک روز مرینت حالش بد می شود و به ادرین می گوید:ادرین من حالم بده.ادرین با نگرانی مش گویید:می خواهی برویم دکتر؟مرینت میگه:اره بریم.وقتی مرینت در ماشین بود که حالش بد شد و به ادرین گفت:پنجره را باز کن بدو.ادرین که نگران مرینت بود زود پنجره را باز کرد مرینت بالا اورد ادرین گفت:عزیزم خوبی داریم میرسیم نگران نباش.

وقتی رسیدند ادرین به دکتر گفت چی شده دکتر گفت:ادرین جان لطفا شما بیرون بمانید تا ما چک اپ کنیم.ادرین با نگرانی گفت:باشه.مرینت که فهمیده بود ادرین نگران است گفت:نگران نباش چیزیم نمیشه. ادرین گفت:باشه.دکتر گفت:خانم مرینت علاعم شما چی است؟مرینت گفت:حالت تحوع و سر درد زیاد.دکتر گفت:بزار با این دستگاه چک کنم .می توانی بری به ادرین بگی بیاد.

مرینت که سر درد داشت وسط راه قش کرد.ادرین با ترس گفت:دکتر کمک.دکتر گفت:بیاریدش اینجا ادرین تو هم بیا. ادرین که بدو بدو می امد مرینت بیدار شد و گفت:چی شده .ادرین گفت:خدا را شگر از هوش رفته بودی .دکتر گفت:شما قراره بچه دار شوید.مرینت از خوش حالی جیق زد و گفت:ادرین ما قراره بچه دار بشیم هورا

ادرین گفت:قراره بابا بشم هورااااااااا.دکتر گفت:یکی نه دو تا.مرینت گفت:دوتا .ادرین گفت:خیلی خوبه.مرینت تو ماشین به ادرین گفت:حالا چجوری به مامان بابام بگم هان.ادرین گفت:نمیدونم. وقتی رسیدنند مرینت به مادر خود گفت:مامان یک چیز خوب بگم.مادرش گفت:بگو.بابای مرینتم امده بود.مرینت گفت:قراره دو تا نوه داشته باشید.مامان مرینت گفت:هورا پس همینه که حالت بد شده.

یک روز ادرین و مرینت جشنی گرفتند تا ببینند بچه شون چه جنسیتی دارد.یک دختر و یک پسر بود جواب.مرینت گفت:چه خوب که یک پسر و یک دختر داریم.ادرین گفت:اره .خریداشونو که داشتم میکردن مرینت گفت:بریم بشینیم؟ادرین گفت:اره بریم.مرینت گفت:میشه کمکم کنی ؟ادرین گفت:هر کاری برات می کنم.