سیلام اومدم با پارت چهاردهم داستان
اززبون منکوت :اخ ....ای ...الهی جز جیگر بگیرن بس که این موهای واموندم منو کشیدن ..حالا مثلا میخوانا یه مدل مو درست .
کنن ای خدا ....پیف ..با همون حالت که چهره ی وامونده ام درهم
بود رو کردم سمت بی هونگ من :هوی بی هونگ کی میخوایم منو ول کنین ها خدا اصلا نمیخوام .....بی هونگ :ملکه جوان ازتون خواهش میکنم که ارام باشید الان تممومه ....من :اه بس کی تممومه ..ای خدا شیکمم .پیف بلاخره بعداز قرنی این چلمنگام منو ول کردن .بعداز اماده شدن من بدبخت که بااین زیورآلات به سختی میتونستم حرکت ای به خشکی شانس ....رو کردم به ندیمه اعظم ملکه مادر که واسه امادن کرده من باسه جشن
که علتش منم ...یعنی ملکه برگزیده شده منم هی خدا .
حالا ولکن ببینیم چی میشه ....من سوار کجاوه کردن که طلایی بود
بلاخره حرکت کردیم ..پوف من پوکرفیسم ای پیف
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
23 لایک
عالیییی جایی😂
ممنون
♥
عالی.اصن.اوفففففففففففففف
ممنون
عالییی بییییییددد لایک کردم
ممنون
عااااالللللیییییی بود اجیییییی در انتظار پارت بعدیییی هستیم🙃
ممنون اجی پارت بعدی رو دارم می نویسمش
عالیییییییییییییییییی
ممنون اجی
عالی بود
خیلی ممنون
عالیییییییی
ممنون