چان با چشماش میخواست به بورا بگه که نگران نباش من پیشتم👫🏼
سرباز با چوبی که به دست داشت به کمرشون ضربه زد و اونارو مجبور به زانو زدن کرد
بورا لرزید و با درد تقریبا با زانو کنار چان افتاد.
ته در حالی که روی صندلی مخصوص و زیباش نشسته بود پوزخندی زد و به ندیمه ای که کنارش ایستاده بود اشاره کرد،
دختر خدمتکار با تعظیم جا سیگاری الماس کاری شدرو روبه روی ته گرفت و بعد از خاموش کردن سیگارش رفت
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
16 لایک
چرا پارت بعد و نمیذارییییییییییی
میزارم میزارم هق
آفرین داداش 😎❤️
آهی از ته دل 😐💔
دادا دقیقا داری چیکار میکنی؟ 😂
ولی خوبه گنگش رفت بالا 😎 🤣
حال میکنی؟ عکسی که برام فرستادی گذاشتم پروفم 😎🥺😂♥️♥️♥️
آره چقدرم خشگل افتادی تو این عکس 😂😍❤
خسته نباشی، عالی بود🥲❤
تنکس 😘