از زبان مرینت: +من حامل.ه ام🥺 _چی؟ +من حامل.ه ام! ... ادرین اروم اروم اومد سمتم تا که بهم رسید..یهو منو محکم گرفت تو بغلش.. از زبان ادرین: _الهی قربو.نت برم به خدا نمیدونستم وگرنه .. ادامه حرفم با گریه مرینت قطع شد ..از خودم جداش کردم :_چرا گریه میکنی؟! +میا 🥺 .. با یاداوری میا منم ناراحت شدم.. _اشکال نداره عزي.زم میا هم زود میاد پیشمون ... (پرش به یک ماه بعد تو شرکت🤓)از زبان مرینت:از ماشین پیاده شدیم و وارد شرکت شدیم.. یهو منشی شرکت بدو بدو اومد سمت منو ادرین.. منشی:اقای اگراست اقای اگراست _بله؟ منشی:شرکت اقای ویلسام گفته عصر میان شرکت تا طرح ها رو برای قرارداد ببینن .. _خب؟.. منشی:خانم اگراست باید 3 تا لباس مجلسی زنانه و 5 لباس مجلسی مردانه طراحی کنند تا عصر .. _چی؟ ساعت چند میان؟ .. منشی: ساعت 6 میان و الآن ساعت 8 یعنی 10 ساعت دیگه .. ادرین رو کرد به من: میتونی طرحارو بکشی؟ ... در جوابش سرم رو به معنی آره تکون دادم
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
33 لایک
عالییی پارت بعددددد لطفاااا
گذاشتم عزیزم
بـــــعـــــدیــــی
یه بار ر.د شد💔
دوباره گذاشتم
اجییییییی بعدیییییییییی
ر.د شد🌚💔
زود بعدیو بزار
ج چ :تو قسمت داستانت دیدمش
امشب میزارم شاید فردا منتشر بشه
اومم
سلام اجی
خیلی وقته نظر ندادم ولی خواستم بگم همه تستاتو لایک میکنم
سلام عاجو💛🌻
باشه عاجی
عالیـــــــــــــــــــــی بود کی بعدی رو میزاری
مرسییییییی
شاید پس فردا یا فردا🤷🏻♀️
پارت بعدی ر.د شد💔
دوباره گذاشتم
عالییییییییییییییییییی
مرسییییییی
عالیییییی بوددددد
ممنوننن
عالیییییی بود اجی قشنگم 🥰
بهترین داستان دنیااا🥳
لطفا پارت بعد رو زود بده😍
مرسییییییی 💛🌻
عععععاااااااالللللللیییییی
ج چ:راستیتش یادم نمیاد:/ولی مهم نیست مهم اینه با داستانت آشنا شدم دیه=)
تنک یو:)🍓✨
:) ❤️✨