

بورا: زانوهاشو بغل کرد و شروع کرد گریه کردن.. نیمی از زندان کاملن تاریک بود و نیم دیگش که بورا اونجا نشسته بود با پنجره ی کوچیک میله داری کمی روشن شده بود، مثل بچه ها هقای ریز میزد که صدای قدماییرو از سمت تاریک اتاق احساس کرد، با ترس سرشو برگردوند که شخصیرو که توی تاریکی بهش نزدیک میشد و معلوم بود نور داره چشمشو اذیت میکنه دید،
اون یه مرد بود، با چشمای نیمه باز بورارو برانداز کرد که با تعجب و ترس لب زد:بو.. بورا تویی؟ بورا با دیدن چان لحظه ای لرز زد و بعد با گریه به سمتش دویدو بغلش کرد:چان.. یول😭 چان:با تعجب دختر درموندرو که معلوم بود نیاز به یه پناه داره تا خودشو خالی کنه تو آغوشش فشرد و سرشو نوازش کرد:اینجا.. چیکار میکنی دختر؟ 💔 بورا:اومدم دنبال تو🥺 چانیول:که گیر افتادی...نباید اینکارو میکردی هه را چطوره؟:( بورا هق زد:معذرت... میخوام💔احتمال میدادم که فهمیده باشن داری جاسوسیشونو میکنی برا.. همین اومدم،
چان: اومم فهمیدن...کار آسونی نبود تهیونگ باهوشتر از اونیه که فکر میکردم، بورا:باید برگردی چان🥺💔باید هر طور شده از اینجا بری.. اون دختر داره از دوریت دیوونه میشه.. خیلی منتظرته چان: اوهه💔آیششش همش تقصیره اون کایه😠 بورا با گریه تک خندی زد:ولی تو خیلی پر جرعتی که همچین کاریو قبول کردی❤️کای؟، میدونم دوست نداری هه را پیشش بمونه ولی من کاری میکنم تو زود از اینجا بری چان: رو به بورا تک خندی زد:کومااو...بخاطر من جونتو به خطر انداختی❤، آره کای...ببخشید نمیخواستم جلوی تو ازش...هوف ولش چجوری گوشه به گوشه ی اینجا سربازه هیچ راه فراری نیست
بورا: درستش میکنم هیچی نشد نداره هیونگ، ولش تو چطوری حالت خوبه؟ چان: سری به نشونه ممنون تکون داد منم تو این مدت به اندازه شماها اذیت شدم بورا غمگین لباشو از بغض کیوت جلو داد:میدونم🥺💔نمیزارم اینجا بمونی زودی برمیگردونمت پیشش
چان: نمیخوام به خطر بیوفتی به هر حال کای بعدش پوستمو میکنه اگه تو صدمه ای ببینی😅 تا همینجا هم که اومدی شجاعت بزرگی به خرج دادی بورایا هیچوقت فراموش نمیکنم❤️ بورا با پوزخند مشتی به بازوی چان زد:یااا اوپا خودتو مسخره.. که حرفش با باز شدن در زندان نصفه موند +یالا بیاید بیرون
چان: 😅...بورارو پشت خودش پنهان کرد بورا:با ترس دست چانو گرفت تا قوت قلبی داشته باشه با هم راهروی بزرگیرو طی کردن و بعد از چند دقیقه به اتاق زیبایی که معلوم بود رئیسشون اونجاس رسید سرباز بعد از اجازه خواستن وارد شد و بورا و چانو دنبال خودش کشید....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
هعی 🥲 این زندگی دیگه به درد نمیخوره 🥲💔
عالی بود داداش 🥰 من دی اویم 😂 اکانت دوممه
آها اوه یس 👍😂💖
😢😢😢😭😭😭سارانگههه
منم دوستت دارم ❤❤