Name:*دختری از جنس جادو*
Part:*11*
*Asal*
لارا گفت:
- ولیی ممکنه اصلا موفق نشی چون سِنِت واسه آشکارشدن قدرتات کمه خیلی کم پیش میاد کسی تو این سن دیده بشه قدرتاش پس اگه نشد ناامید نشو.
جواب دادم:
+ اووه نگران نباش من هیچ وقت ناامید نمیشم :)
مجیا گفت:
-خووبه پس شروع کنیم چشاتو ببند
تمرکز کن رو چیزی که میخوای،
سعی کن خواستتو تو دلت ببینی یادت نره جادو از اعماق قلب میاد.
مهم ترین قانون اینه که به خودت ایمان داشته باشی به خودت اعتماد کنی و بدونی که میتونی انجامش بدی هیچ چیز غیر ممکن نیست.....
- شروع کن.
چشمامو بستم و تمرکز کردم من بیشتر از همه چی پدر و مادرمو میخوام ولی ممکنه اونا مرده باشن و کار نکنه پس باید به ی چیز دیگه فک کنم ولی نمیتونستم رو ی چیز دیگه تمرکز کنم همش ذهنم برمیگشت اون سمت خب امتحانش ضرر نداره. به پدر و مادرم فکر کردم و به این که چقد دلم میخواست ببینمشون. من به خودم اطمینان دارم میدونم که میتونم تمرکز کن، از ته ته دلت بخوا چیزی هس که بیشتر از دیدن پدر و مادرم بخوام؟ فک نکنم تمرکز کن تمرکزززززز کننننن.
بعد از چند دقیقه بالاخره گفتم
+ اوووووف نمیشههه
و در ادامه زیر لب گفتم
+ البته چیزی بهش فکر کردم هم پیزی نبود که بشه
سام گفت
_سارااا باید ب چیزای ممکن فک کنی میخوای دوباره امتحان کنی؟
+ اره میخوام
دوباره شروع کردم چشمامو بستم رو چیزی میخواستم تمرکزکردم اما چیزی مبودن ک ته قلب بخوام فقط چیزی بود که نشون بده قدرت خاصی دارم یا ن خب اگه قرار باشه جادو رو چیزای که از ته دل میخوایم تاثیر بذاره پس رو خیلی چیزای اثر نداشت
به این فک کردم که گلدون رو میزو بلند کنم
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
عالی بود این پارت خیلی قشنگ بود
مررسی
عررررر مرسی پارت بعدی هنرمند
حتماا💜
عالی💜
ممنونمم
عالی
ممنون😍
❤