
سلام این هم قسمت چهار واقعا معذرت می خوام که دیر گذاشتم لطفاً نظر بدین ، لطفاً
سوار قطار شدیم و به آدرین گفتم ( ماری + آدرین -) + آدری من دوست دارم واقعاً می گم 🥺🥺♥️♥️😍😬- من هم تو رو دوست دارم بانوی من 😍😍+ که یکهو آدرین دوباره من رو ب*و*س*ی*د واقعا حس خیلی خوبی داشت و از هم جدا شدیم و هر دفعه به چشماش نگاه می کردم ع*ا*ش*ق*ت*ر*ش می شدم وایییییی🤩🤩😍😍 - من یکهو ماری رو ب*و*س*ی*د*م و حس خیلی خوبی داشت که یکهو.......
که به لنگر رسیدیم از اونجا کشتی رو برداشتیم رفتیم به سوی مسکو روسیه یوووووو ( این چی بود، آدری : چی ، این یووو گفتنت ،آدری : به تو چه ، ببخشید ) تو کشتی برای همه جا بود اما دو نفره شب شد همه پیش ع*ش*ق*ش*و*ن خوابیدن من هم با خجالتی به ماری گفتم م.......ماری می ...... تونی پیش .....ش .....ش من بخوابی ؟؟ ماری رنگش شد گوجه ( من هم بودم می گفتم این گوجه هستش 🤣🤣😑😐) ماری گفت ب.......باشه
بعد سه هفته رسیدیم به روسیه وایی این جا رو باش برفی و داغونی و اونجا یک زامبی هستش و همه جا کلا خونی شده وایییییی 😱😱😭😭😱😱😫 که به یک موزه رسیدیم صدای زامبی ها به گوش می رسید وای ترسناک بود همه بی سر و صدا رفتند و از اونجا می خواستیم که برداریم ماری یک شیشه رو شکست نمی دونستم ماری اینقدر دسپاچالفتی هستش اما ع*ا*ش*ق*ش هستم ( هی هندیش نکن الان زامبی ها به شما حمله می کنند , چی نه ای خدا آخه چرا ) زامبی ها حمله کردند از هر طرف به ما حمله می کردند از پایین از راست ، چپ وایی 😫😩😩 خدا رو شکر که تفنگ و چیز میز داشتیم بعد از یک جنگ سه ساعته تمام شد و از اینجا یک هلیکوپتر برداشتیم و به اورشلیم رفتیم.
تو نامه نوشته بود که یک فردی در اورشلیم است که باقی مدارک پیش اون هست اسمش ریالا کرتن ( سه هفته بعد)
من و ماری خیلی باهم ج*و*ر شده بودیم شب ها پ*ی*ش هم می خوابیدیم و دیگه تصمیم گرفته بودیم که پیش هم زندگی کنیم 😍🤩😍🤩🥺 از زبون ماری : وایی 😫 هنوز دو هفته مونده برسیم ولی من پ*ر*ن*س خودم رو دارم 😅😆😁🥰😍 + آدری می تونی بیای اینجا - بله بانوی من + میایی باهم یکم*** کنیم - من که تعجب کرده بودم این اولین باری بود که از ماری میشنیدم 🤩🤩 گفتم چرا که نه ( بعد دیگه خودتون می دونید دیگه 😅😅) .........
بعد از دو هفته از زبون ماری : آخیش رسیدیم ولی اینجا کلا داغون شده بود 😫😱😭🥺😣😔 من که ترسیدم رفتم پیش آدرین ایستادم از زبون آدرین دیدم ماری پیش من اومد فکر کنم ترسیده بود گفتم بانوی من اگر پیش منی از هیچی نترس باشه + ممنون آدری 🥺🥺 گفتم برای بانوی هرکاری می کنم که یکهو......
که در جلومون زامبی ها اونجا بودن ما همه چی رو آماده کردیم و زدیمشون که یکهو از در کارخانه زامبی ها جلومون ریختن 😫😫😱 به سختی از شون دور شدیم نینو گفت رفیق شما برید ما حواس این ها رو پرت می کنیم 😓😨😭 گفتم نینو حتما یک راحله دیگه ای هست مگر نه گفت نه نیست آلیا گفت نینو اگر بری من هم باهات میام فهمیدی سوال نکن از زبون راوی : رفتن و حواس زامبی ها رو پرت کردن و ک*ش*ت*ه شدن.
تمام ببخشید دوستان که کم بود و ببخشید برای دیر گذاشتنم واقعا ببخشید
این سوال ها رو باید جواب بدین می خواین بنویسم یا نه ؟؟ داستان چجوری ببرم جلو ؟؟؟ یکم راهنمایی لطفاً ممنون میشم به این سوال ها و خواسته جواب بدین
ممنون
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
دو هفته پیش ارم پرسیدی فیلم لیگ عدالت زک اسنایدر کی اکران میشه گفتم نمیدونم ولی امروز فهمیدم😃نسخه زک اسنایدر فیلم Justice League قرار است در تاریخ ۱۸ مارس (۲۸ اسفند) منتشر شود. به بقیه تست هامم سر بزن
ممنون 🙏🙏🙏🙏🙏
به نظر من نینو آلیا بعد رفتن بقیه یه جوری از زامبی ها نجات پیدا کنن ویه جوری هم به بقیه برسن
به نظر من نینو آلیا بعد رفتن بقیه یه جوری از زامبی ها نجات پیدا کنن ویه جوری هم به بقیه برسن
داستانت هم ادامه بده من خیلی خیلی خیلی دوستش دارم
خویه تمام پارت هارو خوندم . فقط زودتر و بیشتر بنویس
میراکلس در برابر پنی وایز خفن تر بود اینم عالیه
عاالی بود ادامه بده من هم نظرم مثل زویاست و دیگه کسی و نکش ی جوری زندشون کن
یکمی دارچین و نمک و ... بزن خوش مزه بشه😅🤣🤣🤣🤣
دیگه هیچکس داستان هام رو نمی خونه آقا اگر اشکالی در نویسندگی دارم لطفاً بگید.
برای اونایی ک میخونن بنویس برای الان شکرگذار باش تا بقیه هم بیان
عالی بود