سلام بچه ها ببخشید که دیر گذاشتم
*از زبان ادرین*که یهو مرینت از جلوی چشمم غیب شد گفتم پرستار پرستار امد داخل گفت آقای اگراست مشکلی پیش آمده گفتم همسرم یکدفعه غیب شد گفتن ایشون که روی تخت خوابیدن گفتن بهتر شما برید(بچه ها ادرین این جا مرینت را نمی بینه ولی پرستار ها چون جادو شده اندمرینت را میبینند)گفتم باشه رفتم خانه دیدم قزیه مشکوک یک پرستار پیدا کردم و گفتم مراقب دخترم باشه *از زبان مرینت*...
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
و میخام که دوباره شروع کنی به داستان نوشتن البته با موضوع های عالی نه مثل این و امیدوارم بشه مثل داستان اولت که عالی بود
سلام مهشید
اول صادقانه بگم این داستانت اصلا خوب نبود. و تعریفی نبود
اما اکانت قبلیت بود که ریم شد فک کنم داستانات قشنگ بود و من همشونو میخوندم اما نظر نمیدادم چون اون موقع توی تستچی ثبت نام نکرده بودم .
اما بخاطر خوندن کل داستانات به تستچی اومدم و یه جورایی داستانت منو اورد به تستچی
و بعدش دیدم که حسابت فیلتر شده و خودمم شروع کردم به نوشتن و اینا
و بعد اینکه دیدم دوباره اومدی اولین نفر داستانت رو خوندم اما اصلا بدرد نمیخورد
و برای همین نظر خاصی ندادم و الان دوباره پیدات کردم و میخام که
عزیزم من تست رو خیلی دوست دارم لطفاً ادامه بده 🥺🥺
سلام بچه ها من یک تست دیگر با موضوع دیگر قراره بزارم اون اصلا رفتی به ادرین و مرینت نداره امید وارم خوشتان بیاد ❤❤❤❤
سلام من دیگه نمی توانم این داستان را ادامه چون بد قولی میکنم و خیلی دیر داستان جدید را وارد میکنم برای همین بهتر که اگر کسی خواست این داستان را ادامه بده یا نه من چون خیلی کار دارم با دلایل خصوصی و شما هارو ۳ یا ۴ هفته منتضر می زارم ببخشید پس بهتر من ادامه ندم ممنون از شما
پارت بعد
بعدی رو بزار سریععععععع