خب سلام سلام پارت هفت از داستانم هست و امیدوارم همتون خوشتون بیاد ...... ناظر جونم منتشر کن باور کن خیلی زحمت کشیدم 🤕
موسوی : خانم نجم شما تا حالا از من نسبت به خودتون بی احترامی دیدید ؟؟؟؟
نگار : با صداقت گفتم نه 😒
موسوی : پس چرا من هر وقت حاله شما رو میپرسم به شما سلام میکنم یا هر چی دیگه ای شما با تیکه و کنایه با من حرف میزنید ؟؟ 😠
نگار : آقای موسوی احترامتون رو تا زمانی دارم که احترامم رو نگه دارید شما دارید از همه بچه ها سوالای درسی میپرسید به من که میرسید میگید حالت خوبه ؟ من نباید عصبی شم ؟ 😬😑 ( اینو گفتم و به سمت در رفتم )
موسوی : میدونی حرف زدنت شبیه کی شده 😏 .
نگار : کی ؟ 😑.
موسوی : کیارااااااد ... تو هم مث همون وحشی هستی
نگار : چی داری میگی با استادم درست صحبت کننننننن .
موسوی : آخییییی چه طرفداری هم میکنه ازش امروز که نیومده نگرانش نیستی ؟ 😂
نگار : اون فقط استاده منه همین خیلی هم خوب که نیومده حالا ولم کن دیگه میخوام برم موسوی .... داشتم سمت در میرفتم که مچ دستم رو گرفت و فشار داد
نگار : آیییییی وحشی چته ولم کن دستم شکست .. ولم کنننننن
موسوی : فعلا باهات کار دارم خانم نجممممممم 😠
کیاراد : میخوای با من کارت و تموم کنی ؟؟ .
نگار : استاد زرین بود همین که اینو گفت موسوی سریع ولم کرد ... دستم قرمز شده بود اییییششش 😑
( ناظر جان لطفا لطفا لطفا منتشر کن 🥺 )
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
18 لایک
عالیـــــــــــــ بود عاجولی❤❤❤🙌🏻
مرسی
عالی است بسیار عالی است👌👌👌
ممنون 🥰
🍬💓🍬💓
هی بعدی رو بزار دیه هرچی هیچیت نمیگم نمیزاری :0:0 ( به دل نگیر ) ^_^ ( - :
اگه من جای صدف بودم میخواستی چکار کنی 😅
بعد چهار هفته پارت جدید گذاشتم 😁
در جواب کلورا : معذرت امروز گذاشتم دیه
در جواب روژان : ای بمیری بلاخره گذاشتی 😅
میسی
جان من جانه عمت جان هفت جدت بعدی رو بزار 😭😭😧😦
عزیزم واقعا خیلی خوشحال میشم وقتی این همه حمایت رو میبینم ❤😍
چشم قول میدم که زوده زود بزارمش 🥰💖
عالی فالوویی بفالوو:))
مرسی
فالوت کردم گلم
پارت بعد رو کی میزاری ؟
هر وقت که سرم خلوت باشه 🎀
عالی بود
مرسی گلم