
سلووووووووووم. اومدیم با یه پارت جدید. تو این پارت قراره ببینیم که چه بلایی سر گربه سیاه اومده و قراره روی اتفاقاتی که سرش اومده زوم کنیم. خیلی خب پس بدون فوت وقت بریم سراغش 🥰😍
بر گردیم به زمانی که گربه سیاه پرت شد پایین................. کت: وووووااااایییی...... من نمی خوام سنگ فرش بشم...... بخاطر همین خودش رو با زور نزدیک دیوار ساختمون کرد و دست ها و باهاش رو به دیوار چسبوند تا با ایجاد استکاک بین دست ها و پا ها با دیوار سرعت و شتاب سقوتش رو کم کنه و موفق هم میشه و با زمان بندی مناسب و برنامه ریزی سریع تونست خودش رو بدون هیچ آسیبی به صطح زمین برسونه. وقتی به زمین میرسه میره و پشت یه دخت قائم میشه و... کت: پنجه هه داخل... پلگ: قبل اینکه چیزی بگی باید حیاتی ترین حرف رو بگم آدرین: چی؟ پلگ: یا کممبر منو میدی یا باز هم کممبر من رو باید بدی... زود تند سریع آدرین: آآآههه بیا پلگ: خب حالا بگو...خاپ (پنیر رو خورد) آدرین: پلگ ما باید تا چند روزی اینجاها آفتابی نشیم پلگ:وا؟؟؟ چرا؟؟؟ آدرین: اول بیا بریم خونه بعد بهت می گم که قضیه چیه و نقشم چیه! پلگ: قضیه؟ نقشه؟؟ چه اتفاقی افتاده؟ آدرین: بیت اول بریم خونه گفتن که برآن تعریف می کنم پلگ: باشه باشه.... و خودشون رو به خونه رسوندن
در اتاق آدرین...... پلگ: آدرین واااااای... تو هم زود باش بگو دیگه مردم از فضولی.... آدرین: دارم می گم. ببین اینجور شد که...... پلگ: خب الان می خوای چی کار کنی؟ آدرین: اول باید لیدی باگ رو از زنده بودنم آگاه کنیم بعدش تا یه مدت نباید تو پاریس باشیم. پلگ: خب اما کی قراره به لیدی باگ کمک کنه؟ آدرین: باید دربارش فکر کنم. پلگ: خب پس کی قراره به کفشدوزک بگی؟ آدرین: امشب بهش می گم تا با هم یه قرار بزاریم. پلگ: یادت رفت تو آخرین قرار چه بلایی سرت اومد؟ آدرین: میدونم......ولی..... یه لحظه صبر کن ببینم پلگ من یه ایده عالی دارم. پلگ: چه ایده ای؟ آدرین: بعدا بهت می گم اما اولش باید با لیدی باگ هماهنگ کنم... امیدوارم قبول کنه پلگ: ای داد بر من😕😕😕😕😕 راستی روست داری دوباره برات پیشبینی کنم😁😈 آدرین: نه پلگ:چی گفتی آره؟ آدرین: پلگ... خفه میشی یا.... پلگ: یا چی؟😉 آدرین: عجب پر رویی تو پلگ: هی هی هی😁😁😁😁😁 آدرین: وااااای. امان از دست تو🤕
پلگ: چرا بر نمی گزدی پیش لیدی باگ؟ آدرین: نمیتونم پلگ اینجوری هم اکن و هم من تو دردسر می افتیم پلگ: آهان... خب قراره مردنت رو چطوری واقعی جلوه بدی؟ آدرین: ببین الان من به نادیا خبر میدم که کسی از بالای ساختمون پرت شده پایین خب..... بعدش یه و چون از یه ساختمون ۷۰ طبقه پرت شدم پایین خب قطعا تکتم تکه باید بشم درسته؟ و پیدا نمیشه ولی به عنوان یه خبر پخش میشه و هویتش معلوم نمیشه چون کسی نیست. و همه فکر می کنن که واقعا کسی مرده ولی در واقع همش شایعه هستش و شب این رو براس لیدی باگ طعریف می کنم و بقیه نقشه و بعدش ارباب سایه ها نمیفهمه که من بودم بخاطر همین فکر می کنه من مردم در حالی که زندم و قراره حسابی جا بخوره. اینم از نقشه . پلگ: باشه نقشه خوبی به نظر می رسه. آدرین: قطعا اینجوریه. سوالی هست؟ پلگ: آره منظورت از بقیه نقشه چیه؟ آدرین: قراره بفهمی پلگ پس کی؟ آدرین: به زودی پلگ.....به زودی پلگ: خب اول از همه باید کممبر بده تا شارژ بشم. دوم اینکه قراره امشب نقشه رو عملی کنیم؟ آدرین: آره پلگ: خب.... پس الان باید با نادیا صحبت کنی؟ آدرین: آره
و به نادیا زنگ زد..... نادیا: بله بفرمائید؟ نادیا شاماک هستم آدرین: سلام خانم نادیا. یه اتفاقی انگاری افتاده نادیا: گوش می کنم آدرین: انگاری یکی از بالای ساختمون ۷۰ طبقه ای پرت شده پایین. نادیا: شما اون رو دیدید؟ آدرین: بله بله دیدم نادیا: ممنوم بابت تماس شما. فقط شما کی هستید؟ بیب بیب بیب بیب بیب بیب نادیا: عه! قطع کرد! خب بچه زود باشین انگاری یه پرونده قتل داریم. و رفتند و کنار ساختمون ایستادند ولی نمیدونستن که اون کیه بخاطر همین دوباره با آدرین که نشناختنش چون صداش رو عوض کرده بود تماس گرفتند. آدرین تمام اطلاعات رو داد و نادیا اخبار رو شروع کرد: اصلا شوکه نشین این فقط یه خبره!! یه پسر جوون توسط یه نفر از بالای همین ساختمون پرت شده پایین و.... پلگ: نقشه A تموم شد حالا نوبت نقشه B هستش آدرین: آره ولی برای اینکه این نقشه رو هم عملی کنیم باید تا شب صبر کنیم. پلگ: خب بگو ببینم نقشه C چیه؟ آدرین: ای بابا باشه بهت میگم. فقط بین خودمون باشه! پلگ: قول میدم
پلگ: قول میدم... آدرین: خیلی خب..... و نقشه رو هم میگه ( فکر کردین قراره این رو لو بدم؟ اشتباه فکر کردین😁انشالله تو پارت بعدی. نظراتتون رو راجع به این موضوع حتما بگید خیلی خب حرف اضافی بسه بریم ادامه) پلگ: من همچین چیزی رو قبول نمی کنم لیدی باگ هم علاوه بر اینکه قبول نمی کنه بلکه عصبانی هم میشه و اونوقته که بیا و درستش کن. آدرین: مطمئنم که قبول می کنه نکرد راضیش می کنم تو هم باید قبول کنی. پلگ: تا کی؟ آدرین: یه هفته کم تر فقط باید زمان مناسب رو پیدا کنم تا بتونم ارباب سایه ها رو غافلگیر کنم. پلگ: خیلی خب... اوه نگاه کن ساعته شیشه آدرین: هنوز زوده ................................................................... ( خب تا اینجا کافیه. مراقب خودتون باشید تا پارت بعدی خدا یار رو نگه دارتون🥰🥰🥰🥰😍🥰😻😻😻😍)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی
عالییی
ممنونم😘
عاااآاااااااااااااااااااالییی
مممممننننوووووووونننن😊😊😊🥰🥰😍😍🤩🥰🥰
عالیییییییییییییییییییییییییی، ⭐
ممممممممرررررررسسسسیییییی🥰🥰🥰🥰😍🥰😍😍🤩
قشنگ بود😍🍓
ممنونم😘
𝑯𝒆𝒍𝒍𝒐🖤
𝑰'𝒎 𝒍𝒊𝒔𝒂🖤
𝑰'𝒎 𝒊𝒅𝒐𝒍 𝒕𝒆𝒔𝒕𝒄𝒉𝒊🖤
𝑰'𝒎 𝒏𝒐𝒕 𝒂 𝒇𝒂𝒏🤕🖤
𝑾𝒉𝒐 𝒂𝒎 𝑰?🖤
________________________________
ببخشید بابت تبلیغ🤕🖤
Hello😍
I'm Nazanin
Really?so perfect 😃
Nice to meet you 😆😍
نه بابا خواهش می کنم این چه حرفیه😊🙂
دنبالی😀😃😄😁