
سلام بچه ها خوبین چخبرااا خوب با ی قمست جدید اومدم پیشتون مرسی بابت حمایت هاتون خیلی دوست دارم بزنیم بریم برای این قسمت
جی هوپ:: خدا حفظ ..هی خوب بهتر بریم استلا کلی کار داریم. میره استلا:: چشم قربان..(میبینه که دور شده) استلا بدبخت شدیم اگه دختر وسط راه بلا سرش بیاد خودمو نمی بخشم نمی تونم زود خودمو بهش برسونم اینم شانسه اخه نگاه امیدوارم سالم برسه ..نه نه نگران نباش اون قهرمان پس مراقب خودش هست اره اره .. زود کار کنم ی بهون بیارم حله . توی جای بین زمین اسمون ارباب چرا چشم اژدها نگرفتین اون شخص:: هوم خوب دختر جالبی هست . تو جنگل ا/ت:: چه سکوتی تن و بدنم میلرزه حتی بهش فکر نکنم ...باید قبل اینکه تاریک بشه ههه .گل نیلوفر گلی خوبی که تو همه تاریخ اون نشونه خوبی سعادتی میدون اما چرا اینجا این مدلیه یعنی با اون چی کار میکنن ..ی صدایی میدا ..یعنی اشهد بخونم . ی دختر قد بلند میاد بیرون . دخترک:: او سلام تو تازه اومدی اینجا اسم من شارلوت . ا/ت::خوشبختم منم .. شارلوت:: میگم تومیخوای بری شهر من راهی که سریعتر به شهر برسیم بلدم . ا/ت:: اها ممنونم . تو ذهنت :: ی حس بدی دارم چشاش زیادی گرگی .. نه بابا مدلش شاید اره بابا.
راه حرکت میکنید تا وسط راه زیاد حرف نمی زدین احسا میکردی این راه به جایی که راحت باشه زیادی دار طولانی میشه کم کم هوا داشت تاریک میشد . ا/ت:: میگم شارلوت چرا این راه دار طولانی میشه . شارلوت :: نگران نباش من هستم باهت دختر . شنلتو محکم کشیدی رو سرت و خنجر کوچولوت اماده کردی غریزت میتونست بگه خاک تو سرت که بهش اعتماد کردی . خواستی یزره حواسش پرت کنی که نکنه بهت شک کن .ا/ت:: شارلوت بیا شیرنی بخور زیادی راه رفتیم ...شارلوت .. بدبخت شدم . دیگه شب بود باد سردی پیچید و ماه نیم کامل بود صدای بین بوته شنیدی اسب سریع حرکت دادی وسرعت زیاد کردی که از همون راه برگردی.شارلوت :: کجا میری دختر خوش مزه . ..فکر میکردم باهت دوستم . دیدی که شارلوت با نیمه صورتش گرگ شده بود و ی دستش پنچه های تیز گرگ داشت . ا/ت:: خوشمزه؟ کدوم دوستی دوستشو میخورهشارلوت:: انگار که دوست من خیلی باهوشه حیف که من الان نیاز دارم . افسار اسبو کشیدی ولی با پنجه تیزش اسب بیچاره رو زخمی کرد اون افتاد تو هم پرت شدی . ..به خودت اومدی و سریع پاشدی.ی دفعه میخواست با پنجه های تیزش بزنه تو صورت که جاخالی میدی اندکی خراش خورد برگشتی و :: رسمااا درخت از جا کند تف . خنجر تو دست بود شارلوت:: بوی ترس میاد ..البته ی بوی خوب دیگه هم میاد خون. شنل که کشیده بودی رو سرت پنهان شدی اما بوی خونت معلوم بود کجایی پس سعی میکری بهش خنجر بزنی . خانم گرگ ما هم کلاف میشه
و با ی کف گرگی رو هوا میزنه که اتفاقا به تو میخوره دست گرگ هم زخمی کردی هاری گرفت انگار . ا/ت:: دیگه اشهد مو باید بخونم ..لالنتی دستش دست نیست که سنگه سنگ ..ها . بالا درخت میبینی کسی با چشمای براق و کلا استالیش مشکی بود . کوک:: نمایش بسه ...بوی خون شیرین میاد . دقیقا میخواد بیاد پایین کنار تو می پره . و بلند میشه . کوک:: شارلوت ..شارلوت ..شارلوت ... همیشه ماه نیم کامل نباید حمل کنی که ! ا/ت:: ودف این الان من میخواد نجات بده یا ..دار نصیحت میکنه ؟. شارلوت:: نباید..براا خودم غدا پیدا کنم؟(لحنش طوری بود که ترسیده) کوک:: اه ..بهت فقط یبار فرصت زندگی داد بودم یادته ولی عزیزم دیگه از دست رفت. ناخن هاش ی حالت ترسناکی گرفته بود رفت نزدیک شارلوت ی دست شو کشید و بعلش کرد اروم دست کشید رو سرش تو هم همین جوری به افق نگا میکرد . کوک:: عزیزم میدونی که قوم و نژاد تو فقط تو این سرزمین زندگی میتونن کنن برای همه نوع ات کلی کار کردم تا به خودشون و دیگران اسیب نرسون ..اما بعضی هاتون هنوز حریص هستین... تا الان خیلی ادم کشتی اونایی که زندگی داشتن با بدبختی میگذروندن ..اه و تو میلت تو از همون توله بودم نتونستی درست کنی. شارلوت:: امااا ...دستها من که نبود .. من کاری با دختر نداشتم باهم داشتیم میرفتیم تا شهر .(در ذهنت:: من الان بشینم و نگاه کنم فقط ..وای چقدر ابهت داره ناخون هاش چرا این طورری شده ..اا یعنی خوشم میاد با لینکه چند دور خوندی کتاب باز خنگی .. میخواد چی کار کنه یعنی!) کوک:: باشه میزار رو حساب میلت ..ترسیدی نه ..بهت .گفتم فقط خون و گوشت بره یا ماهی بخور . بر میگرده روبه تو کوک :: هوی بهتر نیست زخمت با پارچه نگه داری خونت زیادی با کیفته . تو تعجب کردی ولی پشت سر شازده ما گرگ پنج هاشو تیز کرده که زربه بزن اما با ی حرکت سریع دستشو میگرد کوک:: ..اهوم ..همین الانش لطف کردم بهت . یهو رو پشت دختر میگر و خون سیاه پاشیده میشه و با شمشیرش ضربه میزنه و انگشتر که تو دستش بود نور قرمز میزن و خاکستر گرگ و میر توی اون انگشتر . ا/ت:: این ..الان ..ی نفر کشت؟...نه...خیلی ترسناک بود . نمیخوام ..پسر هاولی نیا اینجا جان جدت . رو صورتش خون سیاه بود اون میخوره کوک:: امم قشنگ گوشت و خون و روح دختر سیاه شده بود هیی ... خوب این شخصی که خونش با کیفته نمی خواد نقاب شو بردار؟
ا/ت::عمرا داش ...عرررررررر(یهو شنلت گرفت بالا زد و تو ظاهر شدی) کوک :: چته تو ...هه تویی .. خانم شنل قرمزی راهتو گم کردی اومدی اینجا.ا/ت:: او..ن ککشتی ..یعنی ددیگه نیستش . کوک:: اون دیگه باید می رفت تا به خودشو و دیگران اسیب نزنه ..حالا بیا تا بقیه اونا بوی خون تو حس نکردن ان . .. چی شدی ..اها این مدل دستم نگران نباش اون فقط وقتی از قدرت بخوام استفاده کنم علیه کسی که باید بره این طوری ظاهر میشه .
وسییله هاتو برداشت و کول کرد کوک:: دستمو بگیر . ا/ت:: اسبم چی میشه اون باید بریم تا مراقبش باشم . کوک:: اون احتمالا قرار خوراک گرگینه ها شه . ا/ت:: چی نه نمی زارم . کوک:: بنجب باد دار می وزه و اونا بو حس کردن قرار بیان اینجا ا/ت:: اون اسب گناهی ندار ...اونم زندگی داره ..تقصیر من بود اسیب دید ..ترو خدا بزار بیاریمش . کوک:: اا باشه ناجی خانم ..توی این سرزمین اولین کسی هستی انقدر دلت برا کسی میسوزه . بای حرکت تو گرفت و با
ی دستش پهلو گرفت . کوک:: خوب ..اگه دیدی یچی رو پیشونیم نترس خب . دست اورد جلو و نفس عمیق کشید که ی طرح خاص روی پیشونی روشن شد . روی هوا بودین و اون تونست که اسب برداره . از پایین دیدی چند تا گرگینه بوی خون حس کردن و چشاشون قشنگ تو تاریکی دیده می شد . کوک:: حالا دیدی .. زمانی که ماه کامل بشه تاز قدرتشون بیشتر میشه ..هنوز کار باید کنم روشون ...ناجی خانم همیشه انقدر سنگینه ؟ همین جوری نگاش میکردی اون طرح خاصو . از روی مرداب بزرگ رد میشین توجه هت به نیلو فر های ابی قرمز جلب شد که ا/ت:: حالت خوبه . کوک:: اره تو فقط پایین نگاه نکن خوب ی زر سرم درد میکنه درست میشه . از اون گذشتین و رسیدین به قصر بزرگ که پر گل های سرخ رز بود . کوک:: رسیدیم..زخمت باید بپوشونم ..نباید نامادریم و دادش بفهمن ..مخصوصا پادشاه .
کوک:: خوب ببین من اسبتو بر میدارم میزارم پیش دامپزشک سلطنتی و تو باید توی اتاق من بری .. ی رد طلایی روش دست من بگیر تا ببینی چه شکلی . ا/ت:: ممنونم بات همه چی ..ها چه جوری. دستشو گرفتی و اون راهنمایت کرد . کوک:: شنلت بکش سر خانم قرمزی .. برو و منتظر من باش هیچ کس حق ورود به اونجارو ندار ...و اینکه نباید از اونجا تکون بخوری خوب . ا/ت:: باشه قربان . دقیقا از همون پله ها رفتی و به ی راه رو بزرگ رسیدی که تابلو های نقاشی زیادی داشت چهره یک زن با چشم های سیاه ولی مهربون دیدی خیلی خوشگل توی ی دستش گل سرخ بود .از اون منظر گذشتی ولی روبه روت ی نفر دید که با مو های طلایی و چشم هایی از ابی یخی دار انگار تور نگا میکنه ...وایسا اون ملکه اس از تو گذشت متوجه تو نشد ولی میدونستی برای یک لحضه قلبت وایساد
خلاصه رفتی توی اتاق شازده روی میز گل سرخ بود و چندتا رنگ روغن دیدی نشستی با وسیله هات . ا/ت:: اوف زنه چقدر ترسناک بود .. چه جوری میتونه تحمل کنه ... یعنی از اون نیلو فر ها بود سرش درد میکرد ...باید اومد بهش بگم نیرو ضد جذب کار کنه ...هر طور شده نباد اون نیرو جذب کنه . ۲ ساعت گذشت ا/ت:: چرا نمیاد ... وای خاک برسم من یعنی شب پیششم نه ..ها اون در چیه ...دایر رنگی ..او حتما اون در ها میر توی ی سرزمین دیگه یا تو شهر اره.. درقرمزش کجا میر. کوک:: خانم قرمزی زیادی دارن کنجکاو بازی در میارن . ا/ت:: یا خدا ..ترسیدم ..بالاخره اومدین . کوک ::بله نگران اسبت نباش چند روز دیگه خوب میشه .. خوب از اونجایی که نباید کسی بفهم شما کلا اقامت دارین توی این اتاق ..شانس اوردی شنل پادشاه نور بهت داد. ا/ت:: قربان ی خواهشی دارم . کوک:: اون چیه ...ببین نمی تونم بهت اتاق بدم ها همین جوری هم یکی منتفر از بودن من . ا/ت:: لطفا رو نیر ضد جذب کار کنید و اون قدر تمرین کنید که بتونت کنترل پیش از حد جادو داشته باشین .
کوک:: چرا میخوای این کار کنم ؟ ا/ت:: مگه من ناجی نیستم ..خب الهم شده که توسط یک چیزی قرار فدا بشی . کوک:: گل شیطان میگی ؟ ا/ت:: اره ولی ی نیرو دیگه هم باعث میشه . کوک:: خوب باید بگم که نمیشه جلوشو گرفت . ا/ت:: چیی چرا ..اخه . کوک:: هر چقدر تو ضد نیرو باشی باز نیم از تو برای اون میشه میدونی مثل عروسک خیمه شبازی میشی .... برو تو کمد قایم شو ا/ت:: ها. پرت کرد تو کمد

صدای ی پسر میاد صدا:: کوک قرار بابا بریم شکار بیا تو هم .کوک:: اها باشه فقط صبر کن تا حاظر بشم اون فرد میره درو باز میکنه کوک:: این نون پنیر بگیر که بعدا میام باهات حرف میزنم ناجی خانم و این اگه کسی نزدیک این در بشه برات علامت گذاشتم بدونی و اینکه اوضاع خیته باشه اون در بود اونجا قسمت ابی شو بزن اونجا بمون من خودم میام دنبالت خوب ا/ت:: باشه ..اما قول بده به من که اون کار میکنی . کوک:: قول میدم . و میره .
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام بچه اگه اینو میبنید بگین
خوب من شب گذاشتم روز جمع دید منتشر نشده
احساس میکنم قرار بد گیر بده به من 😑
اجی معلوم بود منتشر نشده منم چهار تا تست گذاشتم هنوز بررسیه😑
ایراد نداره اجی جون اگه فکر میکنی مشکلی پیش میاد یکم دیر تر بزار ایراد نداره دیر خوندن بهتر از هرگز نخوندن است😁❤❤💜
رو خودت فشار نیار💜❤
اوخداا مرسی عزیزم🥺🫂
دوبار تستچی فشار خورده ..اوهم فکر کنم با سانسور روبه رو هستیم 😐 ولی نه من نمی زارم مثل نامجون بدبختم سانسور شه
ماماننننننننن
فسیل شدم
بزار
فسیل شدم
دخترکم گذاشتم فکر کنم دیر منتشر شه 🤔
نهههههه😑
نهخشخخخسخزابتبابتب
سخته خسته 🙂🙃 میدونم
خوب چخبرا دخترکم
مامانننن
به تک پارتی م سر بزن
شخصی شده 😐😑
تو اون یکی اکانتم هم زیاد داشتم اون هم به بین نظرت رو بگو
لطفا 🥺
مامانننننننن😐
من گوشیم خراب شد
رمز اکانتم رو فراموش کردم
هنوز نزاشتی
واقعا 😐
وای وای دخترکم ×_×
فدا سرت خوب پیام دادی ام خوب معزم هنوز کار نکرده جمعه میزارم :)
ته کرونا گرفت
مامان 😭😢😢😢
ارههه خبر شو شنیدم بچه چشم خورد بخودا چشش زدن هیی نگران نباش با ارامش خودمون حفظ کنیم و امیداور باشیم خوب میشه تازه اون حتما دو دوز واکسنو زده تازه شانس اوردیم واکسنت هست
آره 😪
الان من نفهمیدم الان فصل ۵ ماله کوک هست یا وی😐
دلم میخواد وی باشه🤤🤤🤤
خیلی خوبن
خیلی کارت درسته😉👍🏻
مال کوکی قشنگم 😀
ممنونم کیوتم :)
😘😘😘
میگم آجی اونیکی داستانت رو کی مینویسی
بعد از اینکه این ناجی تموم کردم تو تابستون می نویسم اون زیاد کسی نمی خوند
اها اوکی آجی
عالیییی🥺💜
مرسی کیوتم:)
خبر برايه فسیل هایه عزیز
قراره فسیل تر شیم
جررر اجی نگران نباشید تا جمعه اینده میاد
اگر آجی میشی میشه اصل بدی
اره دیگه میشم
ملیکا ۱۶ خوشبختم کیوتم:)
ميگما آجی میشی 🥺🥺🥺🥺🥺
بله کیوتم:)
خیلی عالی مینویسی اطفا پارت بعد رو بزار اوکی 🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺
مرسی عزیزم :)) حتما