
امیدوارم خوشتون بیاد.ناظر محترم لطفا منتشرش کن🌱🌸 لایک و کامنت و فالو فراموش نشهههه😉😇

براشون دست تکون دادم بعد رفتم سمتشون و سلام کردم.آلیا یه تیپ نارنجی و کرمی و نینو یه تیپ مشکی و سبز زده بود. همون لحظه آدرین رسید. عجیب بود باباش هیچوقت نمیزاشت بیاد. چی شد یهو؟؟ اونم یه تیپ مشکی و نارنجی زده بود. آلیا حیرت زده نگام میکرد. انگار دفعه اولشه منو دیده. جلوی صورتش چندتا بشکن زدم به خودش اومد.مرینت: آلیا چی شدی یهو؟؟(عکس پارت لباس همشونه)
آلیا: هیچی فقط یه لحظه نشناختمت آخه هر سری یه تیپ صورتی میزدی. آفتاب از کدوم ور دراومده؟؟مرینت: بی مزه😐 این سری مشکی دلم خواست بپوشم مشکل داری نمکدون؟؟ تو دلم گفتم دلم مشکی نمیخواست مشکی وضع الان قلبمه آلیا:هر هر 😐 راه افتادیم تا برسیم همون لحظه لوکا و کاگامی و کلویی و سابرینا رو دیدم. قدمامو سریع تر کردم. کیفی که تو دستم بود منو شبیه یه خانم باکلاس و خوشتیپ میکرد. انگار من اون مرینت دستو پا چلفتی نبودم زودتر از بقیه من بهشون رسیدم. دونه دونه بغلشون کردم تا نوبت به کلویی رسید. قیافش مهربون شده بود. همه داشتن نگامون میکردن رفتم سمتش اونم اومد جلو
سریع همدیگرو بغل کرده بودیم و از بغل هم بیرون نمی اومدیم . بعد که از بغل هم اومدیم بیرون. یه نگاه مظلومانه بهم کردیم. یکم منتظر موندیم تا بقیه هم برسن.راستی من با همه ی بچه ها هماهنگ کرده بودم که کاگامی و آدرینو آشتی بدیم درسته از رابطه داشتن اونا باهم خوشحال نمیشدم اما به خودم قول داده بودم که قید عشق و عاشقی رو بزنم، چون همش کشکه. پس رفتم سمت کاگامی. یه چشمک به نینو زدم اونم آدرینو آورد جلو منم کاگامی رو. بعد رو به همه بلند گفتم بچه ها فکر کنم آدرین و کاگامی میخوان حرف بزنن بیاین ما بریم تو تا اینا بیان. بعد جلوتر از همه رفتم بعد همه دنبالم اومدن. میدونستم با این کارم تحت فشار میزاشتمشون اما بعد که باهم آشتی میکردن قشنگ بود. یه نفس عمیق کشیدم. رفتیم رو صندلی های سالن انتظار نشستیم. ۱۰دقیقه گذشت. فقط ۵دقیقه تا شروع کنسرت وقت مونده بود. زنگ زدم به کاگامی.مرینت: بلوبری کجایین شما؟؟ کنسرت شروع میشه ها سریع بیاین.
کاگامی :اومدیم.بعد گوشی رو قطع کرد. گوشی رو گذاشتم تو کیفم. پاهامو گذاشتم روهم. همون لحظه اومدن تو اما برخلاف انتظارم دست همو نگرفته بودن هرکدومشون جدا اومدن. رفتم سمت کاگامی دستشو گرفتم و کشون کشون بردمش سمت در ورودی سالن. بقیه هم پشتم اومدن. هر کس رو صندلی خودش نشست. آدرین باید کنار من می شست اون طرفم هم لوکا. رفتم سر جام نشستم. آدرین هم نشست سرجاش. جگد استون اومد رو استیج و کارشو شروع کرد.
این آهنگش فوق العاده بهم آرامش میداد. چشمامو بستم و آهنگ گوش دادم. انگار همه ی وجودم تحت تاثیر بود.آهنگ که تموم شد چشمامو باز کردم و متوجه نگاه های لوکا و آدرین و آلیا شدم. انگار تا حالا منو انقدر شاد و شنگول ندیده بودن. خودمم همین طور. دیگه حتی احساس نمیکردم اون مرینتیم که یه کلمه حرف به زور میزد یا عین این دستو پا گره خورده ها دم به دقیقه رو زمین ولو بود
انگار داشتم فراموش میکردم که چی به سرم اومده. انگار داشت یادم میرفت کسی که دوسش دارم با دوستمه. آه دختره خنگ برای چی به این چیزا فکر میکنی آخه. نفسی به اعماق قلب شکستم کشیدم. کاش کسی تو این دنیای بررگ باشه که درکم کنه. پایان🌸(1400/11/16)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
جگد سبکش راکه و داشت با گیتار برقی آهنگ میزد
چجوری یه همچین آهنگی به مرینت آرامش میداد؟ 😐
میدونم.میخواستم نشون بدم مرینت کلا داره عجیب غریب میشه...داره تغییر پیدا میکنه...رفتاراش عجیب شده
او، آها
ممنون. امشب پارت بعدو میزارم حالا ببینیم کی منتشر میشه.
عالی بعدی بعدی
عالی
عالی بود یادته گفتم اکانت دومم این همون اکانته