داره جالب میشه 😊 حرفی خاصی ندارم 😐
مِه ها و روح میلائل ناپدید شدن .
لب های هیرو نرم و گرم بودن . دستم رو از روی چشماش برداشتم . چشماش گرد شده بود و بدنش میلرزید . گفتم : ببخشید یهو... منو زد کنار و دست گذاشت روی دهنش و از دستشویی رفت بیرون .
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
عالی عالی بود
من حرفی ندارم چون داستانت عالی بود👍🏻😁
واییییییییییی😣😣😣
خیلی خوب بود دارم از هیجان میمیرممممممممممم
نمتونم تا پارت بعدی صبر کنممممممم😣😣😣😣
ادامه بده 😄😄