تبدیلگر ... انتقام جوی جدید (پارت 11)

آنچه گذشت از وقتی پری اومده داخل این خونه...... وای چقدر کار ها زیاده....... خیلی خسته شدم....... آقای استارک داره میاد.......نمیای داخل.... افسر رودی روتسز... رودی رو از کجا میشناسی...... نامه و دزدیده شدن تو و مرگ برادر و پدر مادرت اینا اتفاقی نیست

🏎 * واقعا از ته قلبم این فکری گه کردم اشتباه باشه یا حداقل رودی یه جوابی برای سوال های پری داشته باشه * بجنب پری اگه میخوای رودی رو ببینی باید عجله کنی 🦸🏻‍♀️ باشه باشه ولی یه چیزی... ما کجا میریم به دیدن افسر روتسز 🏎 این وقت روز کجا...🦸🏻‍♀️ نگو باید بریم پادگان نظامی 🏎 خب پس کجا باید بریم 🦸🏻‍♀️ من نمیتونم برم اونجا خودت باید بری چون.... با اینکه خیلی میخوام ولی خب اونجا پادگان نظامیه من چطوری باید ب م اونجا دیده نشم و اینکه 🏎 * همینطور که داشتم به حرفش گوش میدادم کتم رو پوشیدم و با انتهایحرفش که داشت می رسید رفتم سمتش و روی زانوم نشستم با هم قد پری بشم و دستام رو گذاشتم روی شونه هاش و گفتم*: باشه گرفتم چی میگی.. تو بهتره اینجا بمونی من میرم با رودی حرف میزنم...*قبل از اینکه از جتم بخوام بلند شم محکم پرید تو بغلممنم محکم بغلش کردم و بهش گفتم که تمام تلاشم رو برای کمک بهش میکنم... بعد از چند ثانیه ازم جدا شد و منم از جام بلند شدم

🏎*همین که اومدم تز در برم بیروز یه چیزی یادم فراد رفتم سمت کمد کنار در و دوتا گوش و یه دوربین غیر قابل ردیابی برداشتم و دیکی گوشی هام رو به پری دادم * اینا رو ارتش نمیتونه ردیابی کنه اینطوری میتونی بدون اومدن با من ببینی چه اتفاقی میوفته 🦸🏻‍♀️ 😮 وای عالیه 😍 🏎خب خوبه 👍جارویس دوربین رو به نمایش گر کارگاه من وصل کن 🤖 بله قربان .. سیستم وصل شد 🏎 خوبه پری برو داخل کارگاه من از اونجا هم تصویر منو میبینی هم صدام رو داری با میکروفون هم میتونی باهام حرف بزنی * لبخند زدم و به سمت در رفتم و باباش کردم و رفتم سمت ماشین ‌........بعد از چند دقیقه رانندگی متوجه هپی شدم که پشت سرم داره میاد ..بهش زنگ زدم تا گوشی رو برداشت گفتم * هپی همین الان برگرد خونه (این ایموجی 👈🏻👮🏻‍♂️ هپی عه /خودمم نمیدونم چرا این رو انتخاب کردم )👮🏻‍♂️ چرا دقیقا من باید مراقب تو باشن و تو الان خونه نیستی پس منم نباید خونه باشم و باید اینجا باشم چون.....🏎 هپی گوش کن به من گوش کن و حرف نزن 👮🏻‍♂️باشه بگو گوش میدم 🏎 خوبه گوش کن پری الان خونه تنهاست و من از تو میخوام که مراقب اون باشیم اون بیشتر از من نیاز به مراقبت داره 👮🏻‍♂️ چی تو اون بچه رو خونه تنها گذاشتی 🏎 اره چون اینکار خیلی واجب پس فقط برو پیش پری باشه میخوام که خیالم از اون راحت باشه خب برو پیشش 👮🏻‍♂️ باشه الان در میزنم و میرم * فرمون رو کج کردم و در زدم و برگشتم سمت خونه * 🦸🏻‍♀️ اول خواستم یاد آوری کنم که من صدات رو می شنوم و اینکه اون میکرفون کنار گلوته پس داد نزن و دوم اینکه ممنون از اینکه نگارم بودی واقعا میگم خیلی از تنهایی میترسم

🏎 اول باشه گرفتم پس یکم آروم تر حرف میزنم و دوم اینکه خب باشه تا هپی برسه من باهات حرف میزنم احساس تنهایی نکنی 🦸🏻‍♀️ ممنونم 🏎 خوب ببینم از به کسی برای انجام کاری مشکوک هستی 🦸🏻‍♀️ برای!؟ 🏎 مرگ خانوادت 🦸🏻‍♀️ آها خب نه چون تنها دفعه ای که ایم همکار ها شون رو داخل خونه آوردن فقط اسم افسر روتسز رو آوردن همین دیگه چیزی نگفتن و من واقعا کسی رو نمیشناسم 🏎 البته از یه بچه ۶ ساله نباید همچین انتظاری میداشتیم ...خب اونی که تورو دزدید چی اونو میشناسی 🦸🏻‍♀️ نه اصلا و میشه حرفش رو وسط نوشین لطفا 🏎 آهان باشه حتما بعدا هم میشه حرف زد ببینم هپی نرسید 🦸🏻‍♀️ بزار ببینم ....ام الان رسید ....وای از اینجا میتونن صدای رو بشنوم که داره با خودش حرف میزنه 🏎 چی میگه 🦸🏻‍♀️ بزار ببینم .... داره میگه ...مگه من پرستار بچه ام .. برو خیابان راحت باشه اخه این شد کار .. من محافظ شخصی ام تازه نه کاملا .. در واقع ........راننده ام 🤨 ...‌ 🏎 فکر کنم همین مرخصی نیاز داره حسابی 🦸🏻‍♀️ موافقم 🏎 خب پری من دارم میرسم به پایگاه

(❁´◡`❁)خب این پارت هم تموم شد تا پارت بعد خداحافظ ಥ_ಥ