اینم پارت دوم نظر فراموش نشه 🌹
هیرو اسم رو روی بخار آینه نوشت . چشمام رو از ترس بسته بودم . چند دقیقه بعد هیرو گفت : حالت خوبه ؟ چشمام رو باز کردم و گفتم : ارع فقط یه چیزی رفت تو چشمم . هیرو دست به سینه وایساد و گفت : من که روحی نمیبینم . سرم رو انداختم پایین و گفتم : خ..ب من بلند نیستم روح... یهو آینه دستشویی ترک خورد و دستشویی پر از مِه شد .
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
سلاااااام محشررررررر بود برم پارت بعدیو بخونم
خیلی جالب و قشنگ مینویسی
مرسی 😘
واییییییییییی عالی بود ادامه بده
عالی عالی عالی لطفا ادامه بده
بلاخره این پارت اومد😀😀