15 اسلاید صحیح/غلط توسط: F.H انتشار: 4 سال پیش 80 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام سلام😆 رفتیم پارت چهار.دیگه داره داستان اصلی شروع میشه🙃باورتون میشه من به شخصا نه😂
H:دوستان هنوز در دفتر مدیر هستن
مدیر:خب بچه ها.فکر نکنم دخترا با پسرایی مثل اینا مشکلی داشته باشم😏(منظورش از جذابیه)گلوری:اگه داشتیم چی😐مدیر:واقعا مشکل داری!؟گلوری:به زودی معلوم میشه مدیر:با لحن شک آمیزی گفت بله.خانم جکسون نظر شما راجع شورا چیه؟ نویسنده:قبل از اینکه ابیگل جواب بده آیان گفت مگه دختر با دختر فرق میکنه همشون یکین وقتی کل مدرسه واسه ما غش میکنن اینا هم همینجورین دیگه.مدیر خندید.بازم از زبان نویسنده:چون اولین دوره هست که دوتا دختر درس خووون و باهوش تو شورا رای آوردن دست کمشون گرفتن.اولین سالی هست که دختر رای میاره.قبل از اینکه ابیگل جواب بده گلوری گفت:جناب آیان خان میتونم بپرسم به چه دلیلی باید برای پسری مثل تو غش کنیم!!آیان:خودتو به اون راه نزن😒گلوری:زهی خیال باطل.ابیگل:نظر من اینکه تو شورا بعضیا خیلی حرف بی ربط میزنن و به آیان نگاه کردم و یه پوزخندی شدم😏مدیر:عجب.پس کلا شما ظاهراً با بقیه دخترا متفافتین.جورج:جناب مدیر بنظرم اگه دخترا با اینا جور نشن اوضاع بدجور افتضاح میشه مخصوصا اگه آیان با گلوری دهن به دهن بشه😏مدیر:نه خب مشکلی نیست همچی درست میشه
مدیر:این جلسه برای آشنایی بود.من تنهاتون میزارم تا بیشتر باهم آشنا بشیم.گلوری:ببخشید اگه نخوایم بیشتر آشنا بشیم چی؟!مدیر:هیچی دختر گلم منم بهت فرم میدم از شورا خداحافظی کن☺️گلوری:نه خیلی ممنون آروم زیر بیش گفت تحدید نکن من احل تحدید نیستم😏مدیر نفهمید😐😂و بای بای کرد و رفت(به سلامت)آیان:گلوری بلند تر میگفتی ماهم میشنفتیم گلوری:آیان منو گلوریا صدا کن فهمیدی!؟ایان:خیر جک:گلوریا ولش کن😑گلوری:چون هیچ علاقه ای شنیدن صداش ندارم باشه قبوله😏😌جورج:خب پس.بدجوری بد شد.ابیگل؛دقیقا.جمیز:دوستان نمیخواین سکوت رضایت کنید یا حداقل یچیزیه بدرد بخور بگین😐دنیل:موافقم آیان:هییی باش.الان چیکار کنیم😐گلوری:فکر برای اینکه چیکار کنیم آیان:کم مونده بود از یه دختر ۱۲ ساله اینو بشنوم جیمز:ایان جونم ببند لطفا آیان:به پیشنهاد ت تفکر میکنم. جورج:اااااا من فهمیدممممم
گلوری و آیان:چییی ابیگل:به به چشم دلم روشن گلوری:ابیگل چی میگی😐 جورج:خشگلای من دعوا نکنید ابیگل و گلوری:جورج ببند😐جورج:چتونه.خیل خب بنظرم مدرسه رو یک ماه تعطیل کنیم😌آیان:کاملا موافقم گلوری:کاملا مخالم آیان:ضد حال😐گلوری:مگه الکی چی میگین واسه خودتون جک:دوست عزیز یکم بیشتر تفکر میکردی😐جیمز:بنظر منم عاقلانه نیست جورج:من دیگه نظری ندارم گلوری:خب پس بیان جو مدرسه رو عوض کنیم جورج:عاشقانه چجوریه خوشگلم😏گلوری:جورج جون نمیتونی اینقدر منحرف فکر نکنی و اینکه من خودمم اسم دارم آیان:اره جورج اونم دو تا اسم 🤣جورج و ابیگل و گلوری:تو ساکت آیان:شما ها برای من تایین تکلیف نمیکنین😐حالا گلوریا نظرت چیه!!؟گلوری:بنظر من جو مدرسه خیلی عاشقانه شده و اینکه بین دخترا فاصله میندازه دنیل:یعنی منظورت اینه که بخاطر پسرا،دخترایی که عاشق میشن و از این چیزا!؟ابیگل:خب اگه مکمل حرف گلوری باشم اینجوری میشه که میتونم بگم کل دخترا بجز منو گلوری عاشق جک.جورج و شما ها میشن و دیگه خیلی داره مضخرف میشه😐جیمز:اره موافقم ولی اینم میدونی که این کار خیلی سخته دیگه!امیدوارم آهل عملم باشی نه فقط شعار گلوری:محض اطلاع مونده تا منو بشناسی با اجازه و رفتم بیرون آیان:واقعا با دخترا دیگه متفاوته.جک:اره.خیلی🙃
گلوری:ای خدا.حرف زدم حالا باید یه فکری کنم که عملی کنم زنگ خورد.باید میرفتیم خونه.رفتم دم در دیدم کوران اومده😆ولی😱پیاده شددددد آیان هم اومد دم در.ایان:خانمی میخوای چیکار کنی که حرف ت عملی بشه؟(دوستان دقت داشته باشین😂الان آیان یه دست ش تو جیبشه و با اون دستش با انگشت اشاره کیفش رو شونه اش گذاشته خلاصه بگم براتون حالت جذابی وایستاده درضمن گلوری از هشت سالگی تا الان خیلی خوشگل تر شده)گلوری:یه فکریش میکنم دیگه.تو هم فکر کنی کسی نمیکنه چرا😐باور کن.کوران:سلام گلوریا🙃آیان تو ذهنش:چه پسر خوشتیپه.یعنی چه رابطه ای با گلوری داره🤔😨🧐گلوری:سلام داداشی☺️آیان:سلام آقای جانسون🙂کوران:سلام و علیکم😂خب دیگه گلوری هر وقت خواستی بیا الان برای منم دردسر میشه ها😐گلوری:اومدم خداحافظ آیان خان.تو هم مغزت رو به کار بنداز😐آیان:اگه خواستم و دوست داشتم و سرم خلوت بود حالا یه فکریش میکنم هرچند میدونم خیلی به نظر من احتیاج داری😌😏(کوران به دیوار تکیه داده بغل اون دو تا)گلوری:نه اتفاقا به نظر تو اصلا احتیاجی نداریم😏و اینکه چون عمل جراحی مغز داری درک میکنم که سرت شلوغه😆آیان:خیلی رو داری😐گلوری:نه به اندازه تو😐یهو دیدم کوران گفت گلوری فقط بدو و سوار ماشین شد.بلههه دخترا بودن به آیان گفتم امیدوارم عقل ت درست بشه ایانم کم نیورد جواب داد تو هم برای زبون ت یه فکری بردار سوار ماشین شدم😂گلوری:فقط برووو
کوران:خب گلوری خانم اون پسر خوشتیپه کی بود که همه دخترا چششون پیشش بود.گلوری:چرا مثل اریک حرف میزنی.نچ نچ از بس باهم حرف میزنینا رفتارش روت تاثیر گذاشته.کوران:شاید بتونی اریک رو بپیچونی که نمیتونی ولی من اصلا و ابدا.گلوری:همه چیزو براش تعریف کردم.کوران:خب پس حکم قتل خودشو امضا کرده😂گلوری:اره دقیقا ولی خودشم پروعه کوران:اره ولی پسر باحالیه ولی دیگه زیاد یا پسرا حرف نزن😐(غیرتشو برم😂تازه هنوز اول راهه)
رسیدیم خونه.به همه سلام کردیم و ناهار خوردیم.یکم باهم حرف زدیم و بعد همه رفتیم تو اتاقانون.من تا ساعت چهار خوابیدم و بعدش درسامو تا ساعت هشت. تموم کردم.دو دور مرور هم کردم🥵رفتم پایین.مامان مامان:جونم عزیزم گلوری:میشه به ابیگل بگم بیاد اینجا؟ اریک:خیر.ببینم درساتون خوندی!؟؟ مامان:اریک اذیتش نکن😂گلوری که همیشه درساشو میخونه.تو خودت خوندی🤨اریک :تا حالا کی نخوندم😐مامان:اره راست. میگی همتون میخونین😂خیل خوب گلو ی بسا برو پسرم رو راضی کن دوستت بیاد😂گلوری:مگه من دخترت نیستم😐مامان:یه چیز گفتم دیگه🤣اریک:خب آبجی بیا بریم که کلی کار داریم.گلوری:باریکلا آقا اریک الان داری کاری میکنی ساعت از این که هست دیر تر بشه اریک:غر نزن دختر بیا دنبالم گلوری:اوففففف😒اریک:خب برنامه فردا ت ببینم چیه اممم خب همه کتاباشو برداشتم😈میخوام بپرسم😌گلوری:سریع بپرس اریک:تو الان دانش آموزی پس به معلمت نمیگی چجوری ازت بپرسم😐اذیت کنی لفتش میدمااا گلوری:اصلا صبر کن ببینم.من نمیخوام جواب بدم😈.در میرمممممم هاهاها.از ۲۴ تا پله با سرعت رفتم.کلی راه تا دم در رفتم یهو نفسم به بدترین شکل ممکن تنگ شد و افتادم رو زمین جلو چشام سیاه شد و دیگه هیچی نفهمیدم.اریک:رفتم دنبال گلوری دیدم رچتو حیاط رو زمین بی هوش افتاده😨گلوری گلورییییی نشستم کنارش گلوری چت شد گلورییییی باید بریم بیمارستان😨مامان من دارم گلوری رو میبرم بیمارستان مامان:چیشده چش شده😨منم میام اریک:سریع لطفاااا(بابا گلوری و بریان و کوران شرکتشون هستن بریان چون همه کاریش کرده بود همراهشون برفت😂)
مامان(کلارا):چش شد یهو😱اریک:نمیدونم از حال رفت(سوار ماشینن)تا رسیدم گلوری رو بغلش کردم و دوییدیم تو بیمارستان سریع پرستاران اومدن بردنش تو اتاق.منم نشستم رو صندلی تا حالا اینقدر نگران گلوری نشدم😐(ایکیو جونم خواهرته😐)مامانم که داشت راه میرفت از استرس.دکتر اومد بیرون.کلارا:چیشذه آقای دکتر دکتر:ببخشید ایشون همون دختری که مسابقه دو میدانی و کاراته و ژیمناستیک نفر اول و کنفو نفر دوم شدن نیستن؟اریک:تا منو دید گفت پس خودشونن(اریک تو شطرنج و دومیدانی و کاراته نفر اول شده کوران تو پرش ارتفاع اول و دو میدانی هم خوبه و تو مسابقه بازی های فکری و شطرنج هم اول شده و بریان تا الان فقط تو کاراته اول شده و شمشیر بازی البته اریک و کوران هم شمشیر. بازی میکنن و خیلی ماهرن اما مسابقه ش نرفتن)اریک:چش شده بود؟دکتر:آسم دارن متاسفانه و مطمئنا براشون خیلی سخته تا یه مدتی شاید طولانی شاید همیشه ورزش نکنن
مامان(کلارا):چش شد یهو😱اریک:نمیدونم از حال رفت(سوار ماشینن)تا رسیدم گلوری رو بغلش کردم و دوییدیم تو بیمارستان سریع پرستاران اومدن بردنش تو اتاق.منم نشستم رو صندلی تا حالا اینقدر نگران گلوری نشدم😐(ایکیو جونم خواهرته😐)مامانم که داشت راه میرفت از استرس.دکتر اومد بیرون.کلارا:چیشذه آقای دکتر دکتر:ببخشید ایشون همون دختری که مسابقه دو میدانی و کاراته و ژیمناستیک نفر اول و کنفو نفر دوم شدن نیستن؟اریک:تا منو دید گفت پس خودشونن(اریک تو شطرنج و دومیدانی و کاراته نفر اول شده کوران تو پرش ارتفاع اول و دو میدانی هم خوبه و تو مسابقه بازی های فکری و شطرنج هم اول شده و بریان تا الان فقط تو کاراته اول شده و شمشیر بازی البته اریک و کوران هم شمشیر. بازی میکنن و خیلی ماهرن اما مسابقه ش نرفتن)اریک:چش شده بود؟دکتر:آسم دارن متاسفانه و مطمئنا براشون خیلی سخته تا یه مدتی شاید طولانی شاید همیشه ورزش نکنن از زبان نویسنده چون همه رفتن تو شوک😂:کلارا بغض ش گرفت و پرسید یعنی میتونه مثل رو ز اولش بدوعه؟😥دکتر هم گفت بستگی داره خودش چقدر حواسش باشه سعی کنید نزارید زیاد ورزش کنه یا بدوه.اریک هم گفت حواسمونم بهش هست.که یه دفعه گوشی اریک زنگ میخوره اریک:سلام کوران.کوران:سلام کجایین چرا صدات پکره اریک:نه چیزی نیست الان میایم خونه کوران:ولی اریک یادت باشه تو هیچ وقت پکر نبود صدات اریک:باشه یادم میمونه.کاری نداری؟ کوران:گلوری اونجای؟ اریک مکث کرد و گفت خداحافظ از زبان کوران:چرا این عین دیوونه ها اینجور کرد😐چرا به گلوری گوشی نداد.نکنه گلوری چیزیش شده باشه😱
ادوارد(بابا بچه ها):چیشده کوران؟چرا اینقدر دیر کردن!اصلا کجان🤨🧐برایان:چیشده کوران کوران:نمیدونم ولی هرچی شده فکر نکنم چیزی خوبی شده باشه.احساس میکنم گلوری چیزیش شده باشه.ادوارد:چییییی😱تک دختر بابا چش شدههههههه این اریک نگفت کجان؟😠کوران:نه نگفت ادوارد:امیدوارم چیز بدی نباشه😬کوران: همچنین.خب دوستان میریم بیمارستان🏃🏃🏃کلارا:دکتر الان مشکلی نداره؟دکتر:خیر.فقط فردا رو استراحت کنه کلارا:باشه ممنون. اریک:رفتم تو اتاق گلوری بهش سرم وصل بود پرستاره سرم و کند و گفت پنج دقیقه دیگه به هوش میاد آقا🥰(پرستاره عاشق شده🤣توجه:اریک ۱۹ سالشه🙃)اریک:ممنون پرستار سرخ شد و اتاق رو ترک کرد😐😂ده دقیقه بعد.......اریک:چرا بیدار نشد😟گلوری گلوری خروس کوچولو😐آبجی خوشگلم بلند شو.الهی من قربونت بشم پاشو.اووی تنبل خانم پاشو بیینمممم(صبرش تموم شد🤣)گلوری:دیدم داره خوشگل صدام میزنه و ناز و قربونم میره گفتم بزار بیشتر بره 🤣(در همه حال بدجنسه😂)یهو با صدای نسبتا بلد تنبل خانم پاشو چشمام خود به خود باز گردید😂اریک:به به بالاخره چشم گشودی گلوری:چرا وسط اون همه ناز و قربونم اینجوری بیدارم کردی اریک:😳😳😳گلوری:ای وای سوتی دادم🤣بعدش هر دوتاشون خندیدن
گلوری:اریک چرا یهو اینجوری شد!؟اریک لبخندش محو شد و گفت هیچی.گلوری:باشه تو گفتی و منم باور کردم.اریک:میگم از بیمارستان خوشت اومدی نمیخوای دل بکنی؟؟؟😐🤣گلوری:نه اتفاقا خسته شدم😂انگار هزار ساعتم خوابیدم.میخوام برم دو دور دور حیاط بدونم😆(حیاط خونشون خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی)اریک:حالا فقط برو استراحت کن.هنوز خونه نرفته میخوای بری بدوعی کمی عاقل شو.بخدا اگه کمی هم عاقل بشی من راضیم به رضای خدا بعدشم هردوتاشون خندیدن😂کلارا:دیدم داره تو اتاق صدا خنده میاد در رو باز کردم گفتم خوب خواهر برادر میخندینا😂حالا با اجازتون دیگه بریم.اریک:گلوری میتونی راه بری؟گلوری:😐نه متاسفانه پام چلاق شده.این چه شوالیه معلومه که میتونم.اریک:پس با مامان بیا منم میرم ماشین رو روشن کنم.همون پرستاره که سرم گلوری رو باز کرد تو ذهنش:وای این پسره چقدر جذابه😍اریک:رفتم ماشینو روشن کردم دیدم گلوری و مامانم دارن میان.در عقب رو باز کردم سوار شدن.رسیدیم به خانه ماشینو بردم تو حیاط.انگار گلوری خیلی سر حال بود😄
گلوری:پیاده شدم.نسیم خنکی داشت میوزید.هوا عالی بود.فقط میخواستم بدوم.مامان کلارا:جونم عزیزم. گلوری:شما برین تو من چند دقیقه دیگه میام🙃اریک:چرا!؟ گلوری:نمیتونی حس کنی هوا چقدر خوبه داداش جونم؟!!!😐میخوام بدوعم😆مامان:😨😨😱اریک تو ذهنش:دیدم مامان نمیدونه چی بهش بگه و وحشت کرده.خب حق هم داره.اریک:نه اول بیا تو یه چیزی بخور بعدشم برو استراحت کن.گلوری:نمیخوام اریک:مگه دست خودته بعدشم رفتم بغلش کردم و بردمش تو🤣گلوری:ولم کنننن اریک منو بزارم پایننننننننننننن اریک:چیشده.تو عاشق ارتفاع بودی.رسیدیم دم در.گذاشتمش پایین در رو باز کردم.دیدم بریان داره تلویزیون میبینه و کوران و باهم نگران به نظر میرسن.ادوارد:دیدم بچه ها اومدن خداروشکر همشون سالم بودن.صبر کن ببینم عشق زندگی من کو😐ادوارد:بچه ها ماماناتون کو!!؟؟؟؟کلارا:در همین نزدیکی ها بعدشم اومدم تو.گلوذی:بابایی ادوارد:جونم دختر خوشگلم😆نویسنده:همشون رفتن رو کاناپه نشستن.گلوری:اریک نمیزاره برم تو حیاط بدوعم😐اولین باره داره میگه یکا ی رو نکنم.فوق العاده عجیبه ادوارد:پسرم چرا نمیزاری! اریک یکم صورت ش غمیگن شد و به مامانش نگاه کرد و کلارا سرش رو به نشانه تاکید تکون داد.کوران:دقیقا اینجا چه خبره؟؟؟؟؟
اریک:رو به سمت گلوری کردم و لبخند زورکی زدم و با لحن آروم بهش گفتم گلوری یه چند وقت نه اصلا میتونی بدوی و نه اصلا هیچ ورزش حرکتی بکنی.لطفا گوش کن.بعدشم پا شد رفت تو اتاق.معلوم بود حالش گرفته س.گلوری:😨چ..چ.چیی گفت😱ادوارد:ملکه من اینجا چه خبره کلارا:گلوری آسم داره قیافه مامان😥قیافه برایان و ادوارد و کوران😨😱قیافه گلوری:این یعنی نمیتونم ورزش کنم؟؟🥺با بغض کوران:نشستم بغل گلوری بغلش کردم و گفتم اگه رعایت کنی معلومه که میتونی🙃ولی در اصل ناراحت بودم.چون آسم چیز خیلی بدین.گلوری سرش رو کرد تو سینم و آروم گریه کرد.بریان با ناراحتی رفت اتاق ش.مامان و بابا هم رفتن که گلوری راحت گریه ش رو بکنه.کوران:گلوری گریه نکن.چشای خوشگل ت خراب میشه گلوری:با هق هق کو..ران ..این...الان یعنی..نمیتونم ورزش ...کنم؟😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭کوران:نه این چه حرفیه معلومه که میتونی.ولی با بهم یه قولی بدی.گلوری:چی🥺کوران:هرچی گفتم رعایت کنی گلوری:باشه کوران:گریه نکن خواهر کوچولوی من.من همیشه در کمینتم.ولی نه اینکه دیگه گریه بکنی.الانم شب شده برو بگیر بخواب.گلوری: باشه.بعدشم گونه کوران رو بوسید و گفت شب بخیر داداش مهربونم☺️از زبان گلوری:دیدم اریک هم ناراحته رفتم سمت اتاقش در رو باز کردم.اریک:نمیتونی در بزنی!؟؟؟؟؟😐گلوری:اریک اینقدر گیر نده
اریک:😂 باش گلوری:لپ اریک رو کشیدم و گفتم آفرین پسر خوب🤣اریک:خروس کوچولوی من انگار حالت بهتره.گلوری:اوهوم.من خوب میشم😆اریک:صد درصد.یه فکر دارم. گلوری:چی اریک:بنظرم تو که هوش ت عالیه بیا با منو کوران بازی های فکری کار کن.یا مثلا برو کلاس چرتکه و اینجور چیزا تا آسم ت خوب بشه گلوری:پریدم بغل اریک هر دوتامون از تخت افتادیم🤣گفتم ممناننننننننننن چه فکر خوبییییی اریک:هیسسسسسسسسس برایان خوابههههههه گلوری:اوخ آوخ راست میگی😂اریک:کمرم شکست😐گلوری:میخواستی فدا کاری نکنی😆اریک:خیلی رو داری😂گلوری:اطلاع دارم ولی ممنون از یاد آوری🤣هر دوتامون خندیدیم اریک:پس، فردا یه مامان و بابا و کوران هم میگیم،خوبه؟! گلوری:عالیه☺️شب بخیر داداشی اریک:شب بخیر خواهر گلم خواب های رنگی رنگی ببینی🙃گلوری:همچنین بعد گونش رو بوسیدم و رفتم بیرون☺️
رفتم خوابیدم😆صبح اریک:از خواب بیدار شدم باید میرفتم دانشگاه رفتم تو اتاق گلوری دیدم خوابه.خیلی ناز خوابیده بود.بیدارش نکردم.رفتم پایین کوران هم اومد برایان هم همینجور.مامان بابا هم که بودن.نشستیم با هم صبحونه خوردیم که بریان گفت اِاِاِ پس گلوری کو اریک:امروز نباید بره مدرسه منم بیدارش نکردم.کوران:کار خوبی کردی ادوارد:دیشب با گلوری چی میگفتین میخندیدین 🙃هرچند همیشه وقتی حرف میزنین میخندین.اریک:موافقین برای اینکه گلوری سرگرم باشه بره چرتکه چون ریاضی رو دوست داره برایان:مگه درسی هست که دوست نداشته باشه کوران:😂نه ولی ریاضی رو خیلی خیلی بیشتر دوست داره🙂و اینکه مثلا با منو کوران بازی های فکری کار بکنه.ادوارد:کاملا موافقم کلارا:برایان تو نمیخوای بری چرتکه؟ اریک:بنظرم بره ادوارد:خب پس.اریک و کوران هم که قبلاً رفتن.پس من امروز میرم بریان و گلوری رو ثبت نام میکنم چطوره؟کلارا:عالیه عزیزم🥰از زبان آیان:پس گلوریا کو.چرا نیومده مدرسه😐بیا نتونست به پیشنهادش عمل کنه نیومد.نچ نچ نچ.تو خونه گلوری الان ساعت هفت عصره گلوری:رفتم دم در اتاق کوران در زدم کوران:بفرما تو اا گلوری تویی بیا بشین.رفتم رو صندلی چرخ داری نشستم خودش رو تخت بود.گلوری:درس که ندار؟ کوران:نه یه بیست دقیقه ای هست که تموم شده.دارم کتاب میخونم گلوری:کوران ازت پیشنهاد میخوام.کوران کتابو بست گفت خب راجع چی؟؟؟؟؟؟؟؟ گلوری:مدرسمون جوش به خاطر یه پسرایی خیلی عاشقانه و مسخره شده تو شورا پیشنهاد دادم این جو رو تموم کنیم کوران:ببینم تو که از این جو ها نداری🤨گلوری:نه بابا.یکیش همین آیان بود.من آخه عاشق چی این بشم😐کوران:هوم پس الکی نیست جو مدرستون.گلوری:😐انتظار نداشتم کوران:گلوری این پیشنهاد ت غیر ممکنه 😐گلوری:اره دارم به این پی میبرم ولی کوران:بخاطر حرف پسرا الکی جا نخور تو که خوب بلدی بهش بفهمونی😂گلوری:اره راست میگی😂بعدشم با هم خندیدیم
خب دوستان پارت بعد آخرین پارتی هست که تو سن قبل ۱۶ سالگی هستیم.پارت پنج رو زود وارد میکنم.ولی از یک الی دو هفته دیگه شاید فاصله زیادی بیفته.چون مدارس تازه شروع شده درس ها دوباره داره شروع میشه🙂🙃لطفا نظر بدین 😊
15 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
واو خدای من چقدر زیبا☑️ عاااالی بود😍😍👏🏻👏🏻👏🏻💟💟واقعااا عالی😆😍😍
ممنون عزیزم🤩
عالی عالی عالی ادامه بده
ممنون چشم😊
بسی زیبا . مگم از آیان عکس نمیزاری؟
بسی ممنان🤗چشم تو پارت پنج میزارم☺️