تستچی شخصی نکن🌚
❤️پارت 9: دلیلش چیه؟❤️
تو افکارم بودم که در باز شد. ` ساعت 7 بیدار شید. تا 7:30 همه باید سر میز باشن. رفتم دستشویی و صورتمو شستم. وقتی اومدم دیدم جانگکوک چند قدم اونورتر منتظرمه. - چرا اینجایی؟ + آخه با غریبه ها صبحونه نمیچسبه. حتما باید یه دوست کنارم باشه😉 - حق با توعه😁 پس بیا بریم. مسیری که بقیه میرفتنو رفتیم که رسیدیم به میز دراااز که دورش پر صندلی بود. + اوهوه چه میزی...! - پس فقط من نیستم که تاحالا ازین میزا ندیدم؟! + شبیه میزاییه که تو فیلمای قدیمی تو خونه آدمای پولداره. رو میز به تعداد صندلیا ظرف گذاشته بودن. یه عده رفتن و نشستن و مشغول خوردن شدن.
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
32 لایک
خیلییی قشنگه پارت بعدو بزار
میشه داستانم رو همایت کنی❤
باشه حتما 💜
ممنونم❤🌹
دوست گل میخوام تازه داستانت رو بخوانم حتما داستان قشنگی هست❤🥰
عاااالی
عالی
های کیوتی ها لطفا به پیج منم سر بزنید کلی داستان ها و فیک های خفن تو راهه پس بدویید بیاید که از دست ندیدشون 💜💜💜💜