بال های سیاه. ۱

خیلی خوش حال بودم میخواستم خودم رو از یه جا بندازم و بال ها مو باز کنم و برم سمت آفتاب. سلام من یه پسر ۱۴ ساله ی خیلی خوشتیپ هستم که یه ویژگی خاص داره. من بال های سیاهی دارم که میتونم باهاشوت پرواز کنم

من عاشق رنگ آبی هستم ( آبی مایل به بنفش) شیک میپوشم یه سوشرت مشکی با زیپ باز از زیرش یه تیشرت آبی 👆🏻و شلوار و کتونی مشکی تو محل به بال مشکی معروفم.

یه روز که مثل همیشه داشتم پرواز میکردم. یه هو یه جوریم شد یه نور صاعقه مدل داشت از رو شونه هام شروع شد(رنگ صاعقه آبی مایل به بنفش بود)

یعنی من اون شب نتونستم بخوابم روز بعدش فهمیدم میتونم صاعقه رو کنترل کنم خیلی سریع پرواز کنم و بدوم. با یه بشکن یه جا صاعقه میزدم و بایه بشکن با صاعقه تلپورت کنم و میتونسم به هرکس که دلم خواست صاعقه بزنم

دیگه کارم شده بود زور گفتن به زورگو های دبیرستان و بعدش رفتم سراغ گرفتن خلافکارا. شده بودم صاعقه ی بال مشکی. هیچ کس نمیتونست جولومو بگیره شده بودم یه ابر قهرمان اسم خودم رو گزاشتم element ولی چون بال هام معروف شده بود همه منو میشناختم وارد کلاس که شدم همه باهم گفتن element وارد میشود با خنده

گفتم چه جالب تا هفته پیش بودم بال مشکی عجیب غریب. الان چتونه (حسابی ازم میترسیدن) همه شون زدن زیر خنده. یه صاعقه زدم و گفتم ساکت. شما درک ندارین؟ نمیفهمین خوبه من شمارو با صاعقه بزنم بعدش بخندن خوبه تمان عیب ها تونو جلو همه بگم همه راز هاتونو بگم. آره خوبه؟ بعدش زدم بیرون و رفتم خونه و ماینکرافت بازی کردم

بعدش که بازین تموم شد رفتم پرواز کنم تو نور ماه خیلی حال میده آسمونم صاف بود ولی اگه هم طوفانی بود من هیچیم نمیشد. یه ۲ ساعتی پرواز کردم بعدش رفتم تو شهر ی کم گشت بزنم.

بعدش که بازین تموم شد رفتم پرواز کنم تو نور ماه خیلی حال میده آسمونم صاف بود ولی اگه هم طوفانی بود من هیچیم نمیشد. یه ۲ ساعتی پرواز کردم بعدش رفتم تو شهر ی کم گشت بزنم که یه چیزی دیدم.......