هری پاتر و جام آتش 3 ( آخر )

خب این قسمت همش تقریبا در یک روز اتفاق می افته پس دیگه از این به بعد فکت راجب امیلی نمیزارم . مرحله سوم هری # خیلی ترسناک بود ذهنم پیش امی بود اما خودم واقعا این جا بودم کاش هیچ وقت نمیرسیدم کاش هیچ وقت به دنیا نمیاومدم خسته شده اگه دوباره یکی به خاطر من بمیره ای خدا !!! سدریک : هری . هری .: سدریک . یهو دو تایی دوییدن به سمت جام هری سدریک رو نجات داد و هر دو جام رو لمس کردن .

# درمانگاه # امیلی : همه بدنم درد میکرد خسته از دنیا مثه دیوونه ها گیج این اسنیپ دیوونه چی توی معجون ریخته بود !! ای خدا مودی !!!! سریع رفتم بیرون عین دیوونه ها میدوییدم رسیدم به دفترش کسی اونجا نبود خدایا شکرت این جا چه جور آشغال دونی عه بیچاره پاتر جدیدا زیاد اینجا میاد . نه امی تمرکز کن احتمالا نفرین گیجی اینجا زده باید این دور و بارا یه رمز تاز باشه لعنتی یعنی چی مگه مبشه این مودی که من دیدم به احتمال قوی یه اونقدر احمق نیس که برا روز مبادا یه رمز تاز دیگه هم بزاره صب کن بله بله تویی دیگه معلومه یه چشم صب کن این بوی معجون مرکب پیچیده اس اگه من خومو شبیه مودی کنم و برم اونجا چی !!

معجون رو خوردم ای خدا این مودی چقد بیریخته لعنتی ( حالا سوال پیش میاد که این جه جوری فهمیده مودی مرگ خوار عه بعدا میفهمیم ) شبیه مودی شدم تا دس به چشم زدم سر از قبرستون در اوردم

قبرستون # ولدمور : بارتی تو اینجا چه غلتی میکنی ، امیلی @ بارتی کرواچ پسر @ مودی : ای کرواچ موذی . ولدمور : چی ؟ امیلی @ بارتی کرواچ پسر @ مودی : خب راستش فک کردم اگه منم اینجا باشم شما مرگ خوار های مهمی دارین نه ترسو هایی مثل لوسیوس مالفوی و دم باریک و ( صدای امیلی نازک و با وحشت میشود ) پددد ولدمور : چی . امی : پیتر تامسون خر پول راستی اون پسر پاتر کجاست خیلی دلم میخاد باهاش چاق سلامتی کنم . ولدمور : مثه ترسو ها غایم شده درس مثه پدرشه . هری : پدر من ترسو نبود استوپفای. ولدمور : آوادکداورا . امی در حال بازگشت به حالت عادی است ، هری : امی !!!!! امی : سلام پاتر ولدمور : پیتر تامسون نمیدونستم دخترتم با خودت اوردی . تامسون میکوشد دروغ بگوید : خب اون خیلی مشتاق بود با من باشه مگه نه امیلی ، امی : نه من از تو متنفرم حالا هم که برگشتی خودم میکشمت . الداملدور. نور خیره کننده سفید رنگی از چوب امی بیرون می آید تا بحال تنها اسلترین بزرگ این طلسم مرگبار را اجرا کرده ( به خدا دارم از خودم در میارم ها نرید منو بکشید ) ولدمور :چطور ممکنه !!! امیلی و هری با جسد سدریک فرار میکنند

اتاق دامبلدور # امیلی : اونجا آدمای زیادی بودن . تقریبا همه مرگ خوارا ولدمور برگشته . مک گوناگال : امکان نداره امی تو خشک شده بوده . امی : نقشه من و پروفسور اسنیپ بود وقتی که مودی من اونجکر تنبیه کرد . مک گوناگال : نگو که دستات رو اون زده بود !! امی : بله اون بود . من و پروفسور اسنیپ بهش مشکوک شدیم به خاطر همین نقشه کشیدیم که من یه معجون خشک کننده مدت دار بخورم و برم جلوی دریاچه اون جوری همه فک میکردن که یه باسیلیسک دیگه تو مدرسه هست و حواسشون پرت میشد و اسنیپ میتونست تو کارای مودی فوضولی کنه اما نقشمون زیاد خوب پیش نرفت

سالن عمومی گریفیندور # رون : باورم نمیشه تو با اسنیپ همکاری کردی خیلی باحاله امی : اصلا باحال نیس انگار داشتم خودکشی میکردم خیلی وحشتناک بود وقتی معجون رو میخوردم اسنیپ همش غر میزد اعصابم رو خورد کرد هرماینی : به احتمال قوی تو بیشتر غر میزد به نظر من بیچاره اسنیپ که نشست پای حرف های تو جنی : باورم نمیشه همه این مدت یه مرگ خوار معلممون بود این آدمو دیوونه میکنه امی : حال هری خیلی خرابه رون تو باید باحاش حرف بزنی تو بهترین دوستشی رون : الان یکم به تنهایی نیاز داره امی : مرگ سدریک هممون رو توی شوک انداخت هنوز باورم نمیشه جلو شمام مرد 😭😭😭😭😭😭😭😭😭 فلور استنلی : حاله چو رو ندیدی همش داره گریه میکنه امید وارم یه روز خودم دم باریک رو بکشم 😡😡😡😡😡😡😡 هرماینی : فلور آروم باش آدم کشتن به این راحتی ها نیس فلور : کشتن دم باریک خیلی راحته اون دم باریکی که من دیدم با یه اکسپریاموس میمیره 😂😂😂

خب تورو خدا منو نکشید باشه این پارت تموم

چالش به نظرت بهترین فیلم دنیا چیه تو رو خدا هری پاتر رو نگید راستی یه خلاصه هم از فیلم بگید تا باهاش آشنا شیم 💖💖💖

متاسفانه آنچه خواهید دید ندارم تا پارت بعدی بای کیوتا 💖 💖 💖 ❤ ❤

کامنت یادتون نره قسمت بعدی هم طولانی عه هم هیجان انگیز راستی اسمش هست دفتر چه خاطرات یک مرگ خوار حتما بخونید بای 💖💙💜💚❤💛