
سلام بازم اومدم با یه پارت دیگه باید کامنتا به ۵ تا برسه برای پارت بعدی یه سوالی هم دارم توی کامنتا بگید: برادر مرینت رو بیارم؟
از زبون مرینت: دیدم .............آدرینههه😱😱😱 یهو آدرین دم گوشم گفت: بیا دنبالم رفتم دنبالش یه جای خلوت بود ازم پرسید: اون چیزایی که خواهرم می گفت، واقعیت داشت؟ آروم سرم رو تموم دادم به نشونه تایید آدرین خندش گرفت😄 (+ مرینت _ آدرین ) + چرا میخندی _ چون حدس میزدم + از کجاااا🤔 _ از عکسایی که توی برنامه زنده لو رفت رفتارات، لکنتت، حتی کلاهی که برام درست کردی ( با اینکه بهش حساسیت داشتم🙃) و اون موقع هایی که بهت میگفتم تو فقط یه دوستی بهت چشمک میزدم😉 و توی هواپیما، مهمونی توی نیویورک، ..... + ......😲 _😎
از زبون آدرین : مرینت از گوجه و آلبالو گذشته .... شد لبو🔴😂😂 و همراه با لبو شدنش نیم متر دهنش وا بود ( مرینت حق داره دیگه آدرین خان) از زبون مرینت : یهو آدرین توی گوشم گفت: من تو رو بیشتر از یه دوست، دوست دارم ❤️
از زبون نویسنده: مرینت شده بود میوه مرینت ( مرینت + لبو + آلبالو + گوجه + =میوه مرینت🤭) مرینت از خوشحالی داشت میمرد اما چیزی طول نکشید که خندش رفت آدرین پرسید : چی شده؟ مرینت گفت: میتونم ازت یه چیزی بپرسم ؟ آدرین گفت : حتما مرینت گفت : تو با کاگامی بودی و من حرص میخوردم آدرین گفت : من اون رو دوست ندارم کاگامی فقط یه دوسته ، ولی من میتونم یه سوال ازت بپرسم؟ مرینت گفت : چرا که نه 😁 آدرین گفت : تو لوکا رو دوست داری؟ مرینت گفت : نه فقط برای درد و دل ازش کمک میگرفتم. آدرین تا اینو شنید مرینت رو بغل کرد و جوری فشارش داد که ..... خودتون میدونید 😁
وقتی اومدیم بیرون دستمون توی دست های همدیگه بود👩🏻🤝👨🏼 خیلی خوش حال بودم😁 وقتی اومدیم بیرون آدرین گفت : تشریف میارید خانم مرینت دوپن چنگ؟ گفتم : حتما آقای آدرین آگراست تا گفتم آدرین آگراست همه ریختن روی آدرین 🤭 گفتم :ببخشید 😶🤭🤗 آدرین به زور گفت : اش...کال....ند...اره... خدارو شکر زنگ کلاس خورد و منو آدرین رفتیم توی کلاس تا بچه ها ما رو دیدن از خنده نزدیک بود غش کنن
خانم بوستیه اومد داخل کلاس و گفت : امروز باید جا ها رو عوض کنیم . اون منو گذاشت پیش آدرین و نینو رو گذاشت پیش آلیا و همه پیش بهترین دوستشون نشسته بودن .
کلاس که تموم شد از مدرسه رفتیم بیرون خواستیم بریم که یهو........
کلویی اومد جلومون 😂 آدرین به من یه چشمک زد و من منظورش رو گرفتم 😉 کاری کردیم که لجش در بیاد جلوش همدیگه رو ب.و.س.ی.د.ی.م. کلویی جوری قرمز شده بود که 😡😡😡😡😡😡😡 این بود البته منم کم نداشتم میوه مرینتی شدم😂
رفتیم خونه هم من هم آدرین قرار بود ساعت چهار بریم پارک و از آندره بستنی بگیریم آدرین اومد توی اتاقم و هر دو شدیم گیلاس 🍒 بعد هر دو مون خسته بودیم پس من که فکر میکردم آدرین سرابه و یا دارم خواب میبینم من رفتم خوابیدم آدرین هم توی اتاقم گشت میزد
از زبون آدرین: مرینت خوابیده بود مثل یه فرشته کوچولو 🥺 دور اتاق چرخیدم بعد یه دفترچه خاطرات دیدم حتما مال مرینت بود بازش کردم از همون روز اول مدرسه نوشته بود و یه پسر جذاب دیدم که یهو قلبم ریخت ❤️.... پس از همون اول دوستم داشته 😍 مرینت یهو بیدار شد 🤯 منو دید میوه مرینتی شد 😂 چون لباس خواب داشت چون داشتم خاطراتش رو میخوندم 😂😂😂😂😂😂 سریع گفت : آدریننننن روتو اونور کن😂😂 گفتم : چشم چشم لباس پوشید تا دیدمش احساس کردم یهو از لیدی باگ هم بیشتر دوستش دارم 😍😍😍 ساعت دو و نیم بود زمان داشتیم مرینت گفت : بیا ببینم گیمت چطوره 😈 گفتم : مطمئنی نمیخوای ببازی؟ گفت : خودت اول کار سوسک میشی😂😂 گفتم : ببینیم😍
ممنونم از اینکه این پارت رو خوندید پارت بعدی به شرط کامنت بالای ۵ تا هست سوال هم جواب بدید : برادر مرینت هم بیارم؟ باییییی👋🏻
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
چراهرکیاسمشساراعهقیبمیشه🤔😐😬😬
توهمکهلفتیغیبشودی🥺
آجیکجاییچراخبریازتنیست😕
آجیگذاشتی؟
عالیبودآجی😃
جوابسوالت:هرجوردوسداری
آجیگفتمداستانموبخونیدیگهنمیخوادچونالکیگفتتکراریهعدمتاییدشدولیتکرارینبود😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
سلام عزیزم
متاسفم 😞
من هر روز توی پروفایلت میرفتم ببینم کی میاد نبود
انشاالله دفعه دیگه درست میشه
ممنون❤
ننننننننههههههههه خخخخییییلللییی بی انصاف هستی ک🤣ما انقدر صبر چردم ولی تو خیلی کم نوشتی🥺 و الان همه ی نویسنده گان تستچی روزی یک پارت میزارن و تو هم باید بزار اگر بزار خیلی بازدید کننده هات زیاد میشن
و طولانی تر بنویس
داستان من رو هم بخون
سلام عزیزم
من زیاد مینویسم اما تستچی کوتاهشون میکنه