سلام من آوا هستم این داستان و برای سرگرمی ساختم اگه خوشتون اومد حتما تو کامنت ها بگین که بقیه اش رو هم بزارم یا نع
سلام من ایسا دختر بزرگ پادشاه اریندلگ از سرزمین ارن گارد هستم
یک خواهر دوقلو دارم ولی من زودتر از اون بدنیا اومدم . اسم خواهرم ایزالا هست اما من و برادر ناتنیم اون و ایزا صدا میکنیم راستی گفتم برادر ناتنی شاید گیج شده باشین اون پسر زن دوم پدرم هست اسمش میساکیه اون یک سال از من و خواهرم بزرگ تره چون اون
پسر از ما بزرگ تره بیشتر بهش اهمیت میدن اما من و ایزا دوسش داریم چون اون برادر مهربونیه و به ما اهمیت میده
مادرم اسمش وایولته اون بخاطر مریضی که داره نمی تونه تکون بخوره و حرف بزنه برای همین من و ایزا همیشه پیش مادر هستیم که احساس تنهایی نکنه و گاهی وقت ها میساکی کنار مادرم میشینه و باهاش حرف میزنه ولی ما نمیدونیم بهش چی میگه
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (2)