
خب این پارت قراره که یه دعوای بزرگ بین لیدی باگ و کت نوار اتفاق بیفته. این دعوا آخرش به جاهای باریک کشیده میشه و ... یه لحظه صبر کن من چرا دارم داستان رو لو میدم؟ پس بدون معطلی بریم سراغش😉🙂🙃
در خانه مرینت.... تیکی: مرینت گند زدی تیکی: میدونم ولی چطوری باید درستش کنم تیکی: فکر کنم باید بزاری عصبانیتش رو روت خالی کنه مرینت: واااااااییییی نمیدونم تیکی: این قضیه خیلی بد میشه ولی بهش امید دارم مرینت: مطمئنی؟ تیکی: آره ........................... روز بعد...... تیکی: مرینت پاشو دیر کردی مرینت: بخواب تیکی مدارس امروز طعتیله تیکی: پس عالیه حد اقل بیا بریم به من صبحانه بده مرینت: باشه و مرینت صبحانه تیکی رو داد و خودش هم صبحانه خورد کار های روزمره اش رو کرد و تکالیفش رو انجام داد و منتظر ساعت پنج شد..... تیکی: مرینت می گم تو هنوز هم آدرین رو دوست داری؟ مرینت: تیکی گفتم که میشه دربارش حرف نزنیم؟؟ تیکی: خب یه باره جواب بده آره یا نه؟ مرینت: آره..........يعنی نه........من.... نمیدونم تیکی: باشه اشکالی نداره بعدا صحبت می کنیم الان باید از یه نفر عذر خواهی کنیم مرینت: تیکی دختر کفشدوزکی آماده! ....بریم سراغ گربه سیاه...... کت: بیا من حالت رو می گیرم صبر کن.... تا به پام نیفتی نمی بخشمت😠
گربه سیاه زود تر رفت سر قرار و لیدی باگ هم ده دقیقه بعد اومد....... لیدی: سلام گربه کت: سلام خانم رئیس لیدی: چرا اینجوری می کنی پیشی؟ کت: اوه ببخشید خانم رئیس دیگه تکرار نمیشه لیدی: آه... خب دوست داری چی کار کنیم؟ کت: نمیدونم لیدی: بریم سینما؟ کت: نمیدونم.....نه لیدی: بریم قدم بزنیم؟ کت: نه لیدی:دوست داری بازی کنیم؟ مثلا قائم باشک بازی؟ کت: نه لیدی: پس دوست داری چی کار کنیم؟ کت: هیچی لیدی: میگم میای بستنی بخوریم کت: اوه آره خیلی خوب می شد اما نمیخوام دوباره حال خانم رئیس خراب بشه لیدی: چرا همچین می کنی؟ کت: به تو چه؟ لیدی: گربه من... کت: نه..... نمیخوام یک کلمه حرف دیگه ای بشنوم لیدی: آخه... کت: گفتم ساکت شو و فقط به حرفم گوش کن....... چرا به من دروغ گفتی؟ من چه هیزم تری بهت فروختم؟ خب دوست نداری بگو که نمیخوام باهات بیام بیرون.... من رو هم این همه اذیت نکن..... خب حالا بگو ببینم چرا؟؟ لیدی: من متاسفم 😥😥 من..... میدونی.... از وقتی که گاردین شدم مسئولیت های سنگینی روی دوشمه و به کارام خیلی کم میتونم برسم من نمی خواستم ناراحتت کنم... کت: هه هه...... چه جالب آخه من عروسک خیمه شب بازی تو هستم😏
لیدی: نه گربه.... کت نوار صداش رو بلند کرد و گفت: چرا باید همیشه با احساسات من بازی کنی؟ من دیگه نمی خوام با شخصی مثل تو همکار بشم من فقط نوچه تو هستم و برات ارزشی ندارم لیدی: نه اینطوری نیست تو برای من خیلی ارزشمندی کت: پس اثبات کن لیدی: چطوری؟ کت: البته دیگه مهم نیست چون من فقط یه عاشق هستم که معشوقش ازش متنفره. لیدی: گربه چرا همچین مزخرف میگی؟من از تو متنفر نیستم... من برات تو ارزش دارم و تو هم برای من کت: تو آره ولی من نه، اگه من برات من ارزش داشتم می گفتی که دوستم داری. لیدی: گربه بس کن از این کارات خسته شدم کت: منم همین طور. لیدی: پیشی من ازت چقدر عذر خواهی کنم؟ کت: هیچی من رو باش که بهت می گم بانوی من... ببخشید دیگه نمی گم... خانم رئیس لیدی: گربه این مزخرفات رو بس کن.. کت: خفه شو لیدی: گربه...🥺🥺🥺🥺 کت: فقط خفه شو.... من درک نمی کنم چرا با من همچین می کنی😠 لیدی: من... کت: من چی گفتم؟ گفتم که خفه شو.... خب! الان این سوال رو به من جواب بده بدون رو درواسی.... من رو دوست داری؟ فقط یه کلمه آره یا نه؟ لیدی: من...... راستش....... نمیدونم 😢😢😢 کت: باشه..... اشکالی نداره دیگه از این به بعد فقط موقع شکست دادن شرور ها همدیگر رو میبینیم بدون اینکه با هم یک کلمه هم حرف بزنیم🤨
لیدی: این چه حرفیه که میزنی؟ کت: پس بگو که کی رو دوست داری؟ لیدی: الان تو خفه شو...... دیگه خسته شدم کت: خوبه که تازه به این نتیجه رسیدی لیدی: من باورم نمیشه که این رو از تو میشنوم.... تو بودی می گفتی که از من دست نمی کشی تو بودی که می گفتی تا ابد من رو دوست خواهی داشت... کت: تو هم همونی بودی که بهم گفتی من رو هیچوقت ول نمی کنی.... جای من رو با کسی عوض نمی کنی لیدی: آخه........ کت: چی شد؟ لیدی: من...... حرفی برا گفتن ندارم😞
کت: آره اینجوری میشه که ناراحت میشی لیدی: 🥺😥😢 میدونی چیه؟ من خیلی احمقم کت: نه من احمقم که عاشق کسی مثل تو شدم لیدی: نه...... اشتباه فکر می کنی کت: نه پس من عاشق تو بمونم و تو هم فقط به من ضربه بزن و حال کن لیدی: گربه بس کن... گربه سیاه که حسابی عصبانی شده بود شروع کرد به غر غر کردن در حدی عصبانی بود که می خواست به لیدی باگ حمله کنه و خفه اش کنه اما غیرتی که نسبت به لیدی باگ داشت این اجازه رو بهش نداد که این کار رو بکنه و لیدی باگ هم از شدت غصه بغضش گرفت... کت: برا خودم متاسفم ........................................................ بعددودقیقه........................................................ لیدی: وووواااایییی گربه مواظب باش..... ( خب فکر کنم تا اینجا کافیه باشه امیدوارم خوشتون اومده باشه خدا نگهدار🥰😍😘❤❤❤❤🥮)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
فکنم پیش گویی پلگ راست بود 😹😹😹
الان ماشین میزنه به گربه و لیدی هم گریه میکنه😹😹
همینه دیگه؟؟؟
😹😹😹😹😹😹😹😹😹😹
دقیقا هم نه ولی یه بلای ناگهانی براش می افته😹😹😹
منتشر کردم هنوز در حال برسی هستش
راستی یه تست مرینت شناسی گذاشتم اگه بشه یه بهش نگاهی بنداز همه گفتن تست غلطه اما من اینجوری فکر نمی کنم اگه یه نگاهی بندازی و نظرت رو بگی خیلی خوشحالم می کنی😊
لطفا در مسابقه من شرکت کن اگه اومد که صد درصد میاد
حتما😘🥰
😘😘ولی هنوز نیومده متاسفم که وقت ترا گرفتم
عااااالی
ممنونم🥰😍
پارت بعد لطفا
تا فردا عصر نیاد😊🥰
من همین الان مارت بعدی می حواهم خواهشا دارم میمیرم
تا فردا عصر اینا میاد نگران نباش😘🥰
الان میلم می بینم
عالی بود خیلی خوب بود 👌🦋
ممنونم🤩
عالی زودتر پارت بعد رو بزار
ممنونم🥰😍
باشه حتما😁
مرسی
عالی بود
ممنون😊