13 اسلاید چند گزینه ای توسط: M.A.H انتشار: 4 سال پیش 132 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
اگه دوست دارین کامنت بزارین بزار دیگه
خب برین ادامه صفحه دیگه چرا نشستی داری من رو نگاه میکنی
خب کجا بودیم اها
+(داره تو دلش حرف میزنه ) واقعا چرا به ادرین شک کردم اون عاشقمه اون تو تمام ماموریت هام کمکم کرده جونشو بخاطر من به خطر انداخته نه بابا من اون تازه یک هفته هم نیست که همو دوست داریم یعنی به هم ابراز عشق کردیم نه بابا این چرت و پرت ها چیه باید ازش معذرت بخوام -داشتم با خودم میگفتم چرا من باید این دختره رو دوست داشته باشم معلوم نیست چی میخوره حتی اسم درست و حسابی نداره یک لحظه حواس مرینت نبود یه نگاه قشنگ بهش کردم و چشاش چشای ابی دریاییش ادم رو مست خودش میکرد اخه تو چرا انقدر خوبی مرینت نه نه باید از مرینت عذر خواهی کنم
کاترین:چرا ساکتین+چیکارکنیم حرف بزنیم-راست میگه کاترین:الان بریم پیش فو +-اره دیگه کاترین:قبلش نمیخواین چیزی بهم بگین -راستش مرینت من خیلی تورو دوست دارم من نمیخوام تورو از خودم جدا کنم منو ببخش+ادرین منم که باید ازت عذر خواهی کنم من عاشقتم سریع رفتم بغل ادرین اول شوکه شد ولی بعدش همراهیم کرد-داشتم حرف میزدم که مرینت اومد بغلم اول شوکه شدم ولی بعدش همراهیش کردم بعد از چند ثانیه از بغلم اومد بیرون دیدم کاترین داره مارو نگاه میکنه وایی چرا نفهمیدم اینجاست منو مرینت خیلی سرخ شدیم کاترین:خیلی خب نمیخواد همرنگ تیکی بشین من و جیان هم از این کار ها داشتیم +-واقعااااااا کاترین: اره خیلی دوسش دارم +وایی چقدر کیوت
کاترین : اینجا خونه استاد فو +وایی استاد -مرینت اروم برو در بزن +اما من رو که یادش نیست کاترین: هست برو +باشه رفتم دم در خونه اش زنگ رو زدم دیدم خودش در رو باز کرد دیگه نتونستم تحمل کنم گفتم سلام استاد فو فو :دیدم در میزنن رفتم در رو باز کردم دیدم مرینته انگار دنیا رو بهم دادن سریع بغلش کردم گفتم مرینت خیلی خوشحالم میبینم اون هم همین رو گفت فرستادمش تو دیدم کاترین و کت نوار هم اینجان -تا استاد رو دیدم گفتم سلام استاد فو : سلام ادر.. یعنی کت نوار -لازم نیست من و مرینت هویت هم رو میدونیم فو : واقعا چه بهتر برو تو سلام کاترین کاترین:سلام استاد فو :برو تو راوی:سلام استاد فو :تو دیگه کی هستی رلوی :اععع منم دیگخه منو یادت نیست فو:نه رلوی :خب عیب نداره بریم تو یه چایی بخوریم فو:باشه
فو : مرینت تعریف کن چیشد هویت هم رو فهمیدین +راستش طولانیه بعدا تعریف میکنم براتون فو : خب چرا به تیکی و پلگ استراحت نمیدین +-ببخشید اصلا حواسمون نیود تبدیل به خودمون شدیم تیکی :سلام استاد فو :سلام تیکی پلگ سلام استاد فو:سلام پلگ برین تو اتاقم و کلی خوراکی هست برین بخورین فو:کاترین تو به کوامی تو رنال استراحت بده برن خوراکی بخورن کاترین:چشم استاد فو:چیشد چرا اومدین اینجا+استاد ما میدونیم حاکماث کیه فو:کیه +اون اون..پ.. داشتم حرف میزدم که ادرین گفت اون پدر منه استاد هم خیلی تعجب کرد -مرینت میخواست بگه که من کار رو اسون کردم فو:خب حالا چطور ادرین رو اروم کردی +رفتم دم گوش استاد گفتم که .........(اگه میگفتم قطعا تستچی قبول نمیکرد ) فو: وقتی مرینت گفت :من خیلی سرخ شدم و یک نگاه به ادرین کردم و اونم خیلی سرخ شد -مرینت رفت دم گوش استاد اون چیزی که نباید میگفت رو گفت و استاد خیلی سرخ شد و یک نگاه به من کرد و منم خیلی سرخ شدم وایی مرینت الان وقت این حرف نیست فو: خب الان وقت این حرف ها نیست نقشه تون چیه راستش باید از همه کوامی ها استفاده کنیم استاد میدونم کار خطرناکی ولی باید این کار رو کنیم کاترین:خب جعبه معجزه گر کجاست
+تو چمدون من و ادرین میری بیاری کاترین:اره چرا که نه -کاترین رفت و از استاد پرسیدم چجوری باهاش اشنا شدی فو:خب راستش اون دختر من هست+-چییی فو:داستانش طولانیه سال ها پیش من و همسرم وقتی معجزه گر داشتیم بچه دار شدیم و چون ابر قهرمان بودیم نمیتونستیم از بچه مراقبت کنیم برای همین اون رو دادیم به خانواده شما یکی از روز ها من نزدیک های معبد بودم ک یه دفعه دیم یک شی اونجا داره میدرخشه اون رو برداشتم دیدم معجزه گر دراگون اون رو گرفتم و دنبال یک فرد مناسب میگشتم تا کاترین رو دیدم معجزه گر رو گذاشتم تو اتاقش و اون تبدیل به یک ابر قهران تبدیل شد
+خودش میدونه که شما پدرشین فو:اره ولی خانواده اش نه -خب خوبه راوی:میریم به چند ساعت بعد +خاله دستت درد نکنه خیلی خوشمزه بود -دستتون درد نکنه من و مرینت میریم بخوابیم شب بخیر +شب بخیر -خب دوباره باید پیش هم بخوابیم (نه اینکه تو از خداته)+خیلی شیطونی باید تورو بغل کنم بخوابم -باشه +رفتم بغل ادرین خوابیدم خیلی حال داد
+از خواب بیدار شدم میخواستم ادرین رو بیدار کنم دیدم خیلی ناز و کیوت خوابیده دلم نیومد بیدارش کنم گفتم پیشی ما خوابالو تشریف دارن رفتم پایین گفتم سلام به همه دیدک گسی جواب نمیده گفتم سلام به همه دیدم هیشکی همه رو صدازدم دیدم کسی جواب نمیده یکدفعه یک صدای خیلی ترسناک بود دیگه داشتم میترسیدم از طبقه پایین گفتم ادرین بیا کمکم ادرین رفتم طبقه بالا در اتاق رو بستم مبل رو گذاشتم پشت در دیدم ادرین خوابه واقعا با این جیغ و داد من بیدار نشد صداش کردم ادرین ادرین ببخشید باید این کار رو انجام بدم -ایییییییییییییییییییییییییییی مرینتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت +ببخشید هرچی صدات کردم بیدار نشدی نمیدونستم چیکارکنم -خب چرا گاز میگیری وحش..... +چی گفتی با من بودی ها -غلط کردم+افرین الانم پایین یه چیزی بود که منو داشت میترسوند -چی +نمیدونم عقل کل -پلگ پنجه ها بیرون +چرا تبدیل میشی تو نمیدونی بانوی من من باید ازت نگهبانی کنم +خب من لیدی باگم از پس خودم برمیام -اما تو که قدرت تخریب نداری+وایییییییییییی جمله چقدر سنگین بود
+ادرین نمیخواد تبدیل شی اون پلگ بیچاره هم بزار استراحت کنه اگه حمله کرد در میریم و بعد حمله میکنیمم -باشه پنجه ها داخل رفتیم پایین دیدیم یک صدایی از زسرزمین میاد +ادرین بیا ادرین کجایی-چیی دارم میام(با دهن پر)+وایی وسط این همه استرس داری میخوری+گشنمه خوب تو منو گازگرفتی گوشتم اب شد +خداااا قیافه ت چقدر کیوت بیا ب*ّب*و*س*م*ت -من همیشه امادم +اومممم ماچ -ااا بوسم نکردی+پیشی بد وسط جنگ میخوای بوست کنم -راست میگی بیا بریم اهای توکی هستی من دستم یک چوب هست +الان چرا ابمیوه اوردی همرات؟؟؟؟-توی راه گشنم میشه میخورمش +وای توچقدر میخوری -به دو دلیل اول : چون گشنمه دوم:چون عاشقت شدم دلم رو بهت دادم دیگه جونی ندارم+اع واقعا گ.و.ن.ش.و.ب.و.س.ی.د.م حالا جون داری -ا ا اره +خوبه برو-خانم ها مقدم ترن+نه در این شرایط اقایان مقدم ترن -باشه اهای بیا بیرون داشتیم میرفتیم پایین که چراغ روشن شد و همه گفتن سورپرایز منو مرینت شبیه........... ترسیدیم+ درفتیم تو زیرزمین که همه ی چراغ ها روشن شد و گفتن سورپرایز منو ادرین شبیه.........ترسیدیم اینجا چه خبره کاترین:هیچی فقط براتون جشن گرفتیم+-اما برای چی خاله :برای اینکه جیانگ به ما گفت شما دوتا نامزد کردین+ادرین داشت ابمیوه میخورد که همه رو ریخت بیرون -اما ما هنوز 15 ساله مونه کاترین چرا گفتی کاتربن:ببخشید مجبور شدم خب بیاین بریم بالا صبحانه بخوریم
خب دوستان تمام شد کامنت بزارین
شوخی کردم برین بعدی
+بچه ها بیاین بیریم بیرون باید همین امروز باهاش مبارزه کنیم همه (یعنی ادرین و کاترین): اره بریم +پس تبدیل شین (رفتن بیرون) حاکماث مامیدونیم تو اینجایی پس بیا بیرون
(از اونطرف)حاکماث:لیدی باگ کت نوار و دراگون باگ دیگه تموم شده باید هردو جعبه معجزه گر رو باید بدین به من همه:هرگز
حاکماث :باشه از راه سختش میریم حمله کنید همه :چیییی +حاکماث گفت حمله کنید دیدم از پشتش 2 تا شرور بودن یکیش روباستس بود که توسط مایورا کنترل میشد یکی دیگه توسط حاکماث هر دو تا قدشون بالاتر از 20متر بود ما میتونستیم روباستس با قد5 متر رو شکست بدیم ولی اینارو نه به طرفمون حمله کردن من داشتم فکرمیکردم که حواسم نبود که روباستس طرف من اهن پرتاب کرد یکدفعه کت گفت مراقب باش -لیدی داشت فکرمیکرد که چجوری شکستشون بدیم روباستس هم طرفش یه تیکه خیلی بلند اهن پرتاب کرد من داد زدم گفتم مراقب باششششش پریدم جلوش و نفهمیدم چیشد +کت نواااررررررر دراگون باگ بیا مارو ببر یه جای امن دراگون باگ:باشه سریع مرینت و ادرین رو بردم یک جای امن +ادرین ادرین بیدار شو من رو تنها نزار من به غیر از تو کسی دیگه ای رو ندارم (گریه گریه گریه امان از دست این کامپیوتر ها منم گریه گریه) دراگون باگ:ادرین سر تاپاش خونی بود مرینت باید ببریمش پیش استاد اون میدونه چیکار باید کرد +راست میگی بدو بریم (خونه ی استاد)+استاد به نظرتون حالش خوب میشه فو:نمیدونم خیلی زخمش عمیقه + همش تقصیر من بود نه نه وایسا بینم همش تقصیر پدرش بود (رفت پیش حاکماث )حاکماث یا بهتر بگم اقای اگرست حاکماث :تو تو تو اسم من رو از کجا میدونی ها ها +من همه چیز رو میدونم سریع دنبالم بیا
حاماث :اینجا کجاست اون اون اون که ادرینه پ پپسرم چیشده اقای گابریل ادرین عشق من پسر تو ابرقهرمان پاریس یعنی (باهم گفتن )کت نوار حاکماث :چرا چرا من این کار رو کردم چرا من این کار رو انجام دادم +یه بشکن زد و شرور شرارتش خنثی شد و معجزه گر رو گرفت و داد به لیدی باگ گفت من اشتباه کردم به زودی برات معجزه گر مایورا هم میارم +معلوم نیست اون شرور بیست متری از اون ارتفاع افتاد پایین اصلا معلوم نشد چیشد اشکال نداره اه اه اه اه اه ادرین:د(داشت سرفه میکرد و به هوش اومد) م ممرینت +بله ادرین جونم -پدرم کو +اینجا اینجا نشسته وقتی به ادرین گفتم اینجا نشسته روشو کرد اونور گابریل هم میخواست بهش بگه سلام گفتم بهش اون الان نیاز به فرصت داره و اونم گفت باشه و رفت وقتی رفت استاد فو بهم گفت مرینت واقعا خوشحالم که اشتباه من رو درست کردی منم گفتم خیلی ممنونم و ما که باید بریم میخوام یه چیزی بهت بگم کاترین تو دختر استاد فو هستی کاترین:چی یعنی پدر واقعی من شما هستیییییی
خب دوستان من لطفا کامنت بزارین بوس بایییی
13 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
مثل همیشه عالی بودی فقط اگه میشه دوباره صحیح و غلط کن اینطوری سریع تر میره صفحه بعد😊ممنون
باشه