سلام دوستان ببخشید دیر شد خیلی سرم شلوغه ولی دیگه گفتم باید بنویسم
از زبان مرینت: ادرین من دیگه باید برم خونه چون فردا باید بریم آلمان گفت باشه عزیزم منم فردا دم در مدرسه میبینمت گفتم باشه و رفتم خونه به مامانم و بابام سلام دادم و گفتم من میرم بالا تا وسایلامو برای فردا آماده کنم اونها هم گفتن باشه و رفتم تیکی اومد و گفت مرینت میگم حالا که تو ادرین میخوایین ا.ز.د.و.ا.ج. کنید میشه برای منو و پلگ هم یک مراسم ریزه میزه بگیرید که من گفتم چی ! مگه تو اونو دوست داری گفت اره خواب خیلی دوست دارم اون هم همینطور بعد من فکر کردم که کی مراسم بگیریم ک چجوری که یکدفعه گفتم :
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
سلام دوستان من دیگه در این اکانتم نمی خوام داستان بنویسم و میخوام با یک اکانت دیگه وارد شم و بنویسم اسمم هم Alireza💚 هست لطفا سرچ کنید و داستان جدیدم هم میراکلس فصل ۴ قسمت هست و هنوز منتشر نشده ممنون
آفرین ادامه بده😗😗❤️
ببینم پسری یا دختر 🤔چون بوس فرستادم میگم
بچه ها پارت ۱۳ هی عدم تایید میشه و باید بگم دیگه تا چند وقت نمی تونم بنویسم