

اِما و تهیونگ رفتن خرید و بد هم شام خوردن 😍 النا و جونگکوک هم رفتن خرید و بعد هم شام خوردن بعد هم رفتن کافه 😁 و بعد هم جونگکوک النا رو رسوندش النا رفت بالا و اِما براش همه چیو تعریف کرد اِما : خیلیی خوش گذشت 😍 شما کجا رفتین ؟ النا : ما هم رفتیم خرید ، شام خوردیم ، رفتیم کافه کاپوچینو خوردیم برگشتیم اِما و النا ، اون شب ایرانی صحبت کردن چون خیلییی وقت بود که ایرانی صحبت نکردن حال توی خونه خودشون هم به زبان کره ای صحبت می کردن بعد از یک سال ........ گروه بیتیاس ۲ تا آهنگ خوند طرفدار پیدا کردن اما طرفداراشون زیاد نبود 😑 اونا خیلیییی سخت تلاش می کردن و هرروز تمرین می کردن گاهی وقتا تا ۴ و ۵ شب هم در حال تمرین کردن بود خیلییی خسته می شدن اما از کارشون هم لذت میبردن اِلنا و جونگکوک خیلییییی با هم صمیمی شده بودن ، اِما و تهیونگ هم همینطور 💞 تو گروه به غیر از النا و اِما ، ار اِم هم استعداد زیادی در نویسندگی داره 💕 و از اونجایی که النا و اِما ایرانی هستن ار اِم داره یک کتاب راجب ایران مینویسه

بعد از چند روز طرفدار های بی تی اس خیلی بیشتر شد و آقای بانگشیهیوک اومد توی اتاق بانگ شی هیوک : سلام شما دیگ طرفداراشون زیاد شده و به زودی یه کنسرت بزرگ با کلی طرفدار قراره برگزار بشه به زودی یعنی یک هفته دیگه همه بچه ها خیلییی خوشحال شدن😍 و توی این یک هفته به قدری تمرین میکردم که دیگه نمیتونستن سر پا وایسن روز قبل کنسرت تصمیم گرفتن یکم استراحت کنن چون روزایی قبل خیلییییییی تمرین می کردن النا و اِما رفتن خونه و خوابیدن 🥱😴😴 ساعت 5 عصر جونگکوک به النا زنگ زد و بیدارش کرد که با هم برن بیرون تهیونگ هم با اِما میخواست بره بیرون چون خیلیییی وقت بود که با هم نرفته بودن بیرون 😁 تهیونگ و اِما با هم رفتن ، جونگکوک و النا هم باهم رفتن خرید 😍😍💕 جونگکوک توی راه برای النا کاپوچینو گرفت که سر حال باشه ( البته برای خودشم گرفت 😁 ) النا و اِما عاشق رنگ بنفشن و النا با جونگکوک کلی وسایل بنفش گرفت حتا برای جونگکوک هم لباس و وسایل بنفش انتخاب می کرد ، فقط النا نبود ، اِما هم مثل النا 😐

ساعت ۱۱ شب النا و اِما برگشتن خونه و خوابیدن چون فردا روز خیلیی مهمی براشون بود و باید ساعت ۱۲ میرفتن کنسرت ( البته کنسرت ساعت ۶ بعد از ظهر شروع می شد ولی باید خیلی زودتر میرفتن که تمرین کنن 😁 ) فردا صبح ...... النا و اِما ساعت ۱۱ از خواب بیدار شدن و صبحونه خوردن و حاضر شدن و بعد هم النا با جونگکوک رفت و اِما هم با تهیونگ 😁😍 رسیدن به استودیو و شروع کردن به تمرین کردن اِما و النا از همون لحظه ای که رسیدن استرس داشتن 🥺 تا ۱ ساعت قبل از کنسرت در حال تمرین کردن بودن ولی استرس النا خیلیی بیشتر شد 😥😥 اِما رفت به جونگکوک گفت جونگکوک هم رفت پیش النا و باهاش حرف زد 😍😍😍 النا آروم شد 😁 کنسرت شروع شد و النا دوباره استرس گرفت 😐 و همه رفتن روی استیج و اجرا کردن وسط آهنگ Not today یهو النا ، الیکا رو توی تماشاگرا دید و به اِما هم گفت خیلییی خوشحال بودن که خواهرشون اومده بود به کنسرت 😍😍 رسیدن به آهنگ سولوی اِما و النا ، النا خیلییی استرس داشت و دست اِما رو گرفته بود 😥😐 ولی خیلیی خوب اجرا کردن 😍 آخر کنسرت بود و داشتن به آرمی ها خداحافظی می کردن و النا خیلییی خوشحال بود 😍

بعد از کنسرت الیکا منتظر النا و اِما و جیمین بود 😍 النا بدو بدو زودتر از همه اومد بیرون که بره پیش الیکا ، رفت و بغلش کرد نزدیک بود گریهش بگیره چون خیلیییی وقت بود که الیکا رو ندیده بود . بعد از النا جونگکوک اومد بیرون جونگکوک : سلام من جونگکوک هستم الیکا : سلام میشناسم شما دوست صمیمی النایی دیگه😁😂 بعد از جونگکوک هم اِما اومد و بغلش کرد 😍 تهیونگ هم اومد تهیونگ : سلام من تهیونگ هستم الیکا : سلام شما هم میشناسم ، شما دوست صمیمی اِمایی دیگه 😂 جیمین هم بدو بدو اومد و الیکا رو بغل کرد اون شب جیمین و الیکا رفتن خونه اِما و النا ، جیمین با الیکا رفت ، اِما با تهیونگ ، النا هم با جونگکوک 😁😍 رسیدن خونه و کلی با هم حرف زدن 💕
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بوود
مرسییی دردت💜
عالییییییی
💕💕💕💕💕