لایک❤️ و کامنت💬 فراموش نشه
از زبان سوهان: هه این بچه فک میکنه من به این راحتی میراکلسایی به این قویی رو بهش میدم گفتم« باشه یه شرطی داره فقط باید با من مبارزه کنی و اگه بردی بهت میدم»
از زبان دریک: گفتم« باشه» فک کرده قراره با این کارا نزاره من دستم به میراکلسا برسه ولی من همه ی فنون رزمیو اختراع کردم. سرمو که اوردم بالا دیدم سوهان به سمتم حمله کرد و منم جاخالی دادم بعد نمیدونم چرا هر موقع حمله میکرد اسم فنشو میگفت خب اینجوری کار من راحت تره
از زبان سوهان: من این بچرو دست کم گرفتم نکنه اسم فنونو میدونه نه این امکان نداره
از زبان دریک: داد زدم« دیگه از این بازی خسته شدم» و با دو انگشتم زدم وسط سینش و پرت شد اونطرف بعد گفتم« من بردم حالا میراکلسارو رد کن بیاد» سوهان یه خنده ای کرد و گفت« حملههه» یکهو بالای کلم کلی نینجا دیدم رو کردم به سوهان و گفتم« پیشرفت کردین قبلا اینا نبودن ولی فک نکن که بردی» بعد دستمو کردم تو جیبم و یه بمب دود زا برداشتم و انداختم زمین
از زبان سوهان: دیدم بچه هه یه بمب دود زا انداخت وقتی دود ها رفتم دیدم هنوز اینجاست با پوزخند گفتم« میبینم که هنوز اینجایی» پسره گفت« یادت باشه از رو ظاهر قضاوت نکن» بعد دستشو برد بالا و همه نینجا ها افتادن زمین من که دیدم این بچه قویه گفتم« باشه بگیر ولی اگه تا یک هفته نگهبانو نیاری بدون بدختی» از زبان دریک: گفتم« باشه پیری نگران نباش تا یه هفته پیشته»
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
پارت جدید لطفا
حتما ممنون که خوندی
عالی
ممنون
عالی بود ♥
ممنون