
خب خیلی ها درخواست قسمت جدید کردن دلم نیومد نزارم .... ولی قسمت قبل به ۱۷ لایک برسانید و این قسمت هم 15 لایک بخوره بعدی میزارم
از زبان ادرین من همین جوری داغونم این نویسنده هم اذیت میکنه از زبان مرینت با دو از بیمارستان خارج شدم و رفتم به سمت خونه ۲ سال بعد: یه سریع دوسال گذشت حالا من آناستازیا استیل هستم یه دختر معمولی که تونست مادرش را درمان کنه و یک طراح مد مشهور بشه البته با یه نام دیگه و قیافه ی دیگه از زبان نویسنده سلام مجدد دوستان گرامی برای اینکه گیج نشین میگم چی شده مرینت بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شد و فرار کرد تو راه خونه با یه خانمی آشنا شد که خورد به اون و کیفش افتاد زمین و ورقه ی طراحی اش افتاد بیرون خانمه هم میگه که میتونه کمکش کنه تا یه طراح بشه بعد که مرینت مشهور میشه واسه مامانش داروهاش را میخره و اون رو درمان میکنه😁 همه فکر میکنن مرینت دوپنگچنگ مرده و دیگه کسی با این نام نیست و مرینت هم نامش را به آناستازیا استیل تغییر داده و با این نام مشهور شد همچنین لباس و مدل و رنگ موهایش را عوض کرد و برای چشم هایش لنز گذاشت (ازش عکس میدم) کسی نمیدونه که اون در حقیقت کیه و پیشنهاد میکنم شما هم چیزی به کسی نگین😉😉😉😉
امیدوارم متوجه داستان شده باشین و بدونین قضیه چیه😁😄😄😉😉 از زبان آناستازیا (مرینت) بله این بود سرنوشت من حالا تو پاریس هستم مادرم هم تو نیویورک موند امیدوارم با آدرین روبرو نشم ولی مطمئنم این طوری نیست😁
به همین خیال باش) خلاصه رفتم تا به یک مغازه رسیدم داخل شدم و با دیدن کسی که داشت با مغازه دار حرف میزد قلبم ایستاد اون که ادرین بود سعی کردم عادی باشم ادرین:فهمیدی چی گفتم هانننننننن؟؟ چرا داد میزنه تازه متوجه نینو شدم نینو:آقا ببخشید دوستم یکم ناراحت هست ببخشید شما مغازه دار بیچاره یه پیرمرد بود خیلی گناه داشت ادرین:نینو من خوبم خیلی خب ؟ از آخر دیگه نشد جلوی خودم با بگیرم و گفتم آناستازیا:آقا شما چرا اینطوری با کی سالمند برخورد میکنین باید به این آدم ها احترام بگذارین باعث خجالت هست برگشت سمتم و با عصبانیت نگاهم کرد ادرین:رو اعصاب من راه نرو آناستازیا:هان چیه میخوای چی کار کنی مثلا نینو:ادرین آروم باش ادرین می خواست چیزی بگه ولی نگفت و سرش را تکون داد ادرین:باشه ادامه دارد
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خبر خبر مرینت همون اناستیاز😁😁
عالی بود.
فقط یک چیزی چرا اینقدر کم میزاری نصف پارت حرف های خودت بود❤❤
😐😐😐حب مشکل داری نخون کم میزارم این داستان
شما حتی اگر کمه کم بزاری من بازم از داستانت حمایت می کنم گلم 🥰🥲
عالی عالی بود ❤❤❤
پارت لطفا😆😃خیلی عالی بود من لایک کردم❤
💚💚💚💚
مرسی
فوقالعاده بود
ممنون
عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی بود👍🏻❤😃
مــــمــــنــــاــنـ
عالیییییییییییی بود راستی پارت بعد عشق از حنشچس نفرت هم بزار لطفا
امروز میزارم اگه وقت داشتم
ممنون
عالی بود
مرسی
عالی بود
💟💜