
خب خب خب منو جر ندین اینم پارت ۲
ا.ت:باش پاشو بریم شام بخوریم بعد بیاییم سوال دارم 🙂 ●شب ساعت ۱۰ بعدشام● ا.ت:سوالاتم اسمش چیه🤔چند سالشه🤔کجا کار مکنه🤔تعداد خانوادش🤔کجا باهاش اشنا شدی🤔 این سوک:می یونگ🙂 ۲۵ساله🙂 یک شرکت داره🙂مامانش باباش و خواهرش🙂برادر جیسو هست (جیسو دوست صمیمیه این سوک هست و منظورم جیسو عضو بلک پینک نیست)ا.ت:باشع حالا بگیر بخواب تا فردا این سوک:باشه شب بخیر(اتاق ا.ت و این سوک یکیه)

●صبح ساعت ۵:۳۰● از زبون ا.ت:امروز هوا یکم سرده پس کاپشن می پوشم (عکس لباس ا.ت و عکس جیسو)
●ساعت ۶● از زبون ا.ت:سوار تاکسی شدم و رفتم سمت هتل مثل همیشه لباس کارمو پوشیدم و منتظر شخصی بودم بیاد یخ ربع نگذشت اقای مین اومد و رفت بیرون یعنی میخواد کجا بره 🤔به من چه اخه🙂 چند نفر اومدن منم رفتم سفارشاشون رو دادم اقای مین اومد ا.ت:اقای مین صبحونتون رو اتاقتون بیارم یا اینجا میخورین شوگا: بیار اتاقم بردم اتاقش اتاقش بهم خورده بود یعنی از دیروز ظهر اینقدر بهم ریخته 🤔یا زلزله اومده من خبر ندارم
حوصله ام سر رفته بود مرخصی دو ساعته گرفتم رفتم بیرون نمیدونستم چیکار کنم رفتم سینما یه فیلم ترسناک بود نگا کردم واقعا ترسناک بود اومدم بیرون دیدم هنوز یک ساعت وقت دارم تاکسی گرفتم و رفتم دانشگاه این سوک برداشتمش و رفتیم یه کافه باهم حرف زدیم بعدش باهم رفتیم هتل اونم تو کارها بهم کمک کردو
شب باهم رفتیم خونه رفتم دیدم مامان خونع ی دوستشه منو این سوک باهم یه غذایی درست کردیم که خیلی شور بود(خاک توسرتون واقعا دوتا خرسا گنده یدونه غذاهم نمیتونین درس کنین😂😂)

از زبون این سوک:واقعا کار اجی تو هتل سخته با اون صاحب کار بداخلاقش 🙂شب زود خوابیدیم چون هردومون خسته بودیم ●فردا جمعه اس و شیفت ا.ت نیست● ●فردا صبح● این سوک:هوراااااااا امروز نمیری سر کار😄😄 اجی بیا بریم جنگل یه روز کامل اونجا بمونیم ا.ت :باشه بریم وایسا اماده شم (لباس ا.ت 👆)

پیام بازرگانی برای استراحت ادمین🙂🙂

(لباس این سوک 👆) از زبون ا.ت :ماشین مامان رو برداشتیم و راه افتادیم به طرف جنگل رسیدیم قرار شدمن غذا بپزم و این سوک هم چادر و وسایل رو بچینه من مخوام برا نهارنائنگ میون Naengmyeon (نودل سیاه سرد) بپزم درسته سخته ولی خیلی خوشمزس
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیی😂
😐ممنونم
😐❤
وایییییییس نه ادامه بده بینظیر بودددددددد🥺😍😍😍😍😍🍫🍓🍓🌸🐰🐰🌸🍓🍫🌸🐰🌸🍓🐰🌸🌸🌸🍓🍓✌🏻✌🏻🤞🏻🤞🏻🤞🏻🤞🏻
عههههههه تازه پارت جدید رو دیدم پیش به سوی پارت جدیددددددددددددد
بچه ها تا فردا صبح بگین ادامه بدم یانه🥀
چشم
ادامه بدیا🥺
چشم پارت۳تو بررسیه
میشه لطفا خود واقعی یونگی باشه:)؟میدونم مافیاست تو داستان ولی زیاد بی روح نشونش نده🥺🥺🥺🥺
نه عزیزم توی این داستان یونگی یه مافیای عاشق به حساب میاد ولی هزاران اتفاق سر ا.ت و این سوک میاد که یونگی نجاتشون میده در ادامه اتفاقات زیادی قراره بیافته پس صبر داشته باش
یونگی بی روحه؟
🥲
ممنون عالی بود
ممنونم 💜💜
ببخشید کم میذارم اخه اولین بارمه داستان مینویسم براهمین
عالیه خواهر
ممنون💜
برای اولین بار عالی بود من خیلی بد نوشتم🥺😹😹💔
نه بخدا خیلی داستانت قشنگه ادامش بده ببینم چی میشه تاکه چی کار مکنه