خب اینم پارت 5
یک دفعه یه آهنگ پخش شد آدرین جلوی من زانو زد وگفت مرینت میدونم دوستم داری ومنم دوست دارم با من از دواج میکنی من که توی شک بودم گهتم آرههههه بعد آدرین اومد یه حلقه کرد توی انگشتم بقیهاش هم خودتون میتونید حدس بزنید
تمام راه هتل چشمم به حلقه بود بعد جلوی رستوران پیاده شدیم بعد من گفتم آدرین اینجا رستورانه آدرین گفت سوپرایز گفتم آددرین دوست ندارم آدرین گفت چچرارا گفتم چون عاشقتم
تیکی و پلک گفتن مبارک گفتیم ممنون بعد رفتیم رستوران اون قدر خوردیم که داشتیم بیهوش می شدیم 3 شب بود غذا نخوردیم رفتیم هتل خوابیدیم بیدار شدیم دیدیم لباس تنمون نیست
ببخشید اون تیکه رو درست یادم نمیاد چون فردا هست که دارم مینویسم دیدم لباس تن من و آدرین نیست گفتم امم آدرین خب بدو لبس بپوش بدو بدو بدو وای چرا لباس تنوم نبود عزیزم نمیدونم ولی باید الان بیم چون پرواز داریم
رفتیم ورسیدیم به پاریس گفتم کم اینجا نبودم ولی خیلی دلم تنگ شده رفتیم دیدم همه مارو یه جوری نگاه می کنن من داشتم می مردم وای پریدم بغل آدرین بعد رفتیم پارک دیدم آلیا ونینو هستن رفتی سلام کردیم اونا گفتن سلام بدون خبر رفتید خب یه دفعه ای شد خب خاستگاری مبارک آدرین خان
یه دفعه لوکا وکاگامی رسیدن گفتن سلام لوکا گفت من می خوام الان از کاگامی خاستگاری کنم بچه ها از زبان کاگامی دیدم لوکا زانو زد و به من گفت کاگامی من تورو دوست دارم ومیخوم از تو در اینجا خاستگاری کنم با من از دواج میکنی عزیزم
وای لوکا آآرهههه وبعد خدتون میدونید مرینت بهتره بریم بزاریم اینا توی حال خدشون باشن از زبان آدرین راستی به نظر تو برای دانشگاه چه کار کنیم خب نمیدونم از زبان مرینت آدرین یه دفعه نشست وگریه کرد کفتم عزیزم خوبی گفت مامانم دلم براش خیلی تنگ شده
آدرین به نظرت مادر تورو زنده کنیم آره چون من یه راه آرزو برای این کار دارم از زبان آدرین وای ممنون مرینت عزیزم من واقعا عاشقتم ولی آدرین به نظر تو اگر اونو زنده کنیم پدرت چی اون که الان داره با ناتالی از دواج میکنه
اره خب مرینت به این آرزو آرزو می کنیم که پدرم همچیرو فراموش کنه یه دفعه....
ببخشید جای هیجانی کات کردم دیگه خب میدونید روالش همینه دیگه تستچی عزیز زودتر قبول کن
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خوب بود
داستان منو هم بخونید
من داستان های تورو میخونم خیلی قشنگه